سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم-تسلیت ایام
امام خمینی سرچشمه همه فضایل بود که به برخی اشاره میشود:
1-اخلاص: حاج احمد آقا تعریف میکردند روزی که امام را برای ایراد سخنرانی در حسینیه جماران همراهی میکردم، قبل از آنکه امام بروند روی جایگاه - همچنان که صدای فریاد مردم میآمد که: «درود بر خمینــی» امام دست مرا گرفتند و دم گوش من فرمودند: این جمعیت را میبینی که همه یکصدا و بلند «درود بر خمینی درود بر خمینی» میکنند به خدا قسم اگر همه شان جمع شوند و بگویند: «مرگ بر خمینی»، ذرهای از هدفی که دارم و راهی که پیش گرفتم عقب نشینی نخواهم کرد
2-ساده زیستی: امام خمینی (ره) از اول عمرشان، چه زمانی که در قم بودند، چه موقعی که به نجف تبعید شدند و چه بعد از انقلاب، خانه و ملک شخصی نداشتند و تا آخر عمر به صورت اجاره نشین و مستأجر، زندگی پربرکت خود را ادامه دادند.( برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)؛ ص46)
- از پاریس پیغام رسید که امام خواسته اند که محل اسکان ایشان شمال شهر نباشد، در اماکن خصوصی نباشد و در جای پر زرق و برق هم نباشد(برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)؛ ص50)
3-شجاعت: امام در جلسات خصوصی شان گفته بودند: من اصلاً به چیزی مثل پدیده ترس خو نگرفته ام و نمی دانم ترس چیست و پزشکان ایشان طی 8 سال گویند از لحاظ پزشکی نیز هیچ وقت چیزی بنام ترس در بدن ایاشن نبود چون هیچ وقت ترشح ادرنالین؛تغییر ضربان قلب، لرزش نداشتند(برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 279)
4-مهربان بودن با اهل خانه: « خانم امام می گوید: «امام هیچ وقت به ما دستور نداده اند.. امام خودشان چایی شان را درست می کردند، و خودشان قوری و استکان خود را میشستند.
- نوه امام، می گوید: «هر کس از خانواده امام که به دیدارشان می رفت، احساس می کرد که آقا خیلی دوستش دارد، همه ما این احساس را داشتیم که امام بیش تر از همه به ما علاقه دارد، من هنوز یادم نمی آید که به اتاق امام وارد شده باشم و ایشان لبخند نزده باشند .»
خداوند ما را قدردان امام و شهدا قرار دهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند در قرآن می فرماید: قُل إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَة أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُردی…؛بگو ای پیامبر!: شما را تنها به یک چیز اندرز می دهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر و یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید…» (سوره سباء، آیه 46)
حدود ۴۰۰آیه در رابطه با جهاد وقیام نازل شده است. قیام بهمعنی آمادگی،داشتن انگیزه، اراده، تصمیم و اقدام برای انجام کار است.
آنچه قیام برای خداوند را دارای ارزش میکند قیام برای خداست(تَقُومُوا لِلّهِ) تفاوت اصلی قیام لله و لنفس این است که در قیام لله دعوت از سوی قیام کننده به سوی خدا و در قیام به نفس دعوت به خود است.
آثار قیام برای خدا:
رزمنده در حال شکست یا پیروزی خود را برنده میدان میداند، و هرگز احساس باختن و خسارت نمیکند و از این جهت چهره سیدالشهداء در روز عاشورا هر چه به ظهر عاشورا نزدیکتر میشد، بر افروخته تر می شد. انسان در قیام برای خدا دنبال سهم خواهی نیست، ولی اگر نیت سهم خواهی باشد برای نفس است، مثل طلحه و زبیر که بعد از قیام و قدرت دنبال سهم خواهی برای خود بودند و برخی در انقلاب اسلامی ما نیز دنبال سهم خواهی هستند.
وقتی انگیزه خدایی باشد سیاست و رفتار و حکومت مطابق دین و رضای الهی است، ولی اگر نیت فرد غیر خدایی باشد( به فرموده مقام معظم رهبری)، دین را سیاسی می کند و دین را بازیچه قدرت و سیاست قرار می دهد.قیام انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی یکی از مصادیق مهم قیام در راه خداست که یکی از عوامل آن قیام 17 شهریور بود که یاد شهدای آن روز را گرامی میداریم.-
خداوند نیات و اعمال ما را برای خودش و در راه رضای خودش قرار دهد به برکت صلوات برمحمد و آل محمد
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: مَنْ کانَ مِنْکمْ مِمَّن قَد رَوَى حَدیثَنَا وَنَظَرَ فِى حَلاَلِنَا وَحَرَامِنَا وَعَرَفَ اَحْکامَنَا فَلْیَرْضوْا بِهِ حَکماً فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیکمْ حَاکماً فَاِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَم یقبل مِنْهُ فَاِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکمِ الله وَعَلَیْنَا رَدَّ وَالرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادّ عَلَى الله وَهُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْک بِاللَّهِ؛: هرکس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحبنظر باشد و احکام ما را بشناسد، او را به داوری بپذیرید. همانا من وی را حاکم بر شما قرار دادم. پس هرگاه حکمی کرد و از او قبول نکردند، حکم خدا را سبک شمردهاند و ما را رد کردهاند و آنکس که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و ردکردن خدا در حد شرک به اوست. (وسائل ، ج18، ص98)
عبارت (قَد رَوَى حَدِیثَنَا وَنَظَرَ فِى حَلاَلِنَا وَحَرَامِنَا)را جز بر شخصی که فقیه و مجتهد در احکام و مسائل دین باشد، نمیتوان تطبیق داد و قطعاً منظور امام علیه السلام ، فقها و علمای دین هستند که آن حضرت، ایشان را حاکم بر مردم معرفی کرده، و حکم فقیه را مانند حکم خویش دانسته است. پس اطاعت از حکم فقیه نیز واجب و الزامی است و ردکردن و نپذیرفتن حاکمیت و حکم فقیه، بهمنزلة نپذیرفتن حاکمیت امام معصوم علیه السلام و کوچکشمردن حکم ایشان است که گناهی بزرگ و نابخشودنی بهشمار میآید.
در اینجا امام از واژة «قاضیا»استفاده نکردند و (جعلته علیکم حاکماً ) عمومیت و اطلاق واژة حاکم، همة موارد حکومت و حاکمیت را شامل میشود نه فقط قضاوت را.
خداوند توفیق ولایتپذیری را به ما عنایت بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: َامّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةِ فارْجِعُوا فیهَا اِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فاِنَّهُمْ حُجَّتِى عَلَیکمْ وَاَنَا حُجَّةُ الله عَلَیهِمْ« اما رخدادهایی که پیش میآید، پس به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم»( بحار،ج53، ص181)
کلمة (حوادث واقعه)، بههیچوجه ازنظر لغت و دلالت وضعی بهمعنای احکام شرعی نیست، بلکه معنای بسیار وسیعتری دارد که شامل مسائل و مشکلات و رخدادهای اجتماعی نیز میشود
مراد از( راویان حدیث)، آن کسی نیست که فقط احادیث و روایاتی را از کتب روایی انتخاب کند و بر مردم بخواند؛ بلکه کسی بخواهد حدیثی از معصومی نقل کند، حتماً باید بتواند براساس یک حجت و دلیل شرعی معتبر آن را به ایشان نسبت دهد. واضح است که چنین نقل حدیثی، نیاز به تخصص دارد و تخصص آنهم مربوط به علم پزشکی یا مهندسی و دیگر علوم نیست، بلکه مربوط به علم فقه است، و فقیه کسی است که چنین تخصصی دارد. بنابراین مقصود از راویان حدیث، همان فقها و علمای دین هستند.
در 2 روایت دیگر:علما را حاکم بر مردم میداند(العُلَماءُ حُکّامٌ عَلَى النّاسِ) (مستدرک ، باب 11 از ابواب صفات قاضی، ح 33) و در روایت دیگری از امام حسین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:): مَجاری الامور والاحکام علی اَیدی العلماء باللّه): مجاری امور یعنی امور سیاسی، امور اجتماعی، امور عمومی و احکام و در جاهایی که نیاز به حکم است وفرمان و دستور میخواهد، حل مشکلات، همگی؛ به دست علماء است (تحف العقول، ص237 ) و امام حسین(علیه السلام) در مقام تحریک علماء است که قیام علیه ظلم و ظلمه نمایند.
خداوند توفیق ولایتپذیری را به ما عنایت بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم –بسم الله الرحمن الرحیم
در احادیث ارزش فراوانی به دختران داده اند که چند نمونه ذکر میشود:
1-مهربانتر بودن خدا نسبت به دختران:پیامبر می فرمایند: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الْإِنَاثِ أَرَقُّ مِنْهُ عَلَی الذُّکُورِ:خداوند متعال بر دختران مهربانتر است تا پسران(فروع من الکافی، ج 2، ص 82)
2-نیکی بودن دختران: امام صادق علیه السلام فرمود: دختران، نیکی و پسران، نعمت اند و همانا بر نیکیها، پاداش و از نعمتها، سؤال میشود.( وسائل الشیعة، ج 15، ص 104)
3-ابتدا هدیه را به دختر دادن: اسلام با نظر به روحیات لطیف دختر، به والدین دستور داده که در برخی از رفتارهای خانوادگی مانند تقسیم هدایا، دختران را مقدم شمارند. رسول خداعلیه السلام فرمودند:
«کسی که به بازار برود و برای خانوادهاش چیزی به عنوان هدیه یا سوغات بخرد، همانند کسی است که به مستمندان صدقه میدهد [و اجری برابر آن میبرد] ؛ اما باید [به جهت رعایت روحیه لطیف دختر] ابتدا هدیه یا سوغاتی را به دختر بدهد؛ زیرا هر کس دخترش را شاد کند، گویی فردی از فرزندان اسماعیل ( علیه السلام ) را از بند رهانیده است.(بحار، ج 23، ص 116)
4-روزی داشتن دختران:امام صادق ( علیه السلام ) به مردی که از دختردار شدن خود ناراحت بود، فرمودند:«به من خبر رسیده خدا به تو دختری داده، ولی موجب خشم و ناراحتی تو شده است. از او به تو زیانی نخواهد رسید. او گلی است که تو آن را میبویی و خدا روزیاش را خود فراهم میکند [و تو برای مخارج او به زحمت نمیافتی و روزیاش را با خود میآورد] و بدان که رسول خداصلی الله علیه وآله هم پدر دختران بودند و بیشتر دختر داشتند( وسائل الشیعة، ج 15، ص 102)
خداوند به دختران ما حجاب فاطمی عنایت بفرماید به برکت صلوات برمحمد و آل محمد
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
امام رضا(علیه السلام) درپاداش زیارت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) فرمودند: «مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ کسی که فاطمه معصومه را زیارت کند بهشت برای او خواهد بود». (کاملالزیارات، ص 536، ح 826)؛ نکته مهم این است که شبیه این حدیث را امام صادق(علیه السلام) وحضرت جواد(علیه السلام) نیز گفته اند(بحار، ج 48، ص 307- کاملالزیارات، ص 536)
ایشان تنها خواهر امام رضا است که از یک مادر(نجمه خاتون) هستند و یکی ار قداستهای قم در روایات بخاطر وجود ایشان در قم است.
- بخاطر مقامات عالی معنوی آن بانوست که حضرت رضا(علیه السلام) در فرازی از زیارتنامه معروفش به ما آموخته که در کنار مرقدش خطاب به او بگوییم: «یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شانا من الشان»؛ ای فاطمه! در بهشت از من شفاعت کن چرا که تو در پیشگاه خداوند دارای مقامی بس ارجمند و والا هستی. که همانطور که مقام شفاعت برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) نقل شده، برای حضرت معصومه نیز نقل شده است.
- در جریانی عده ای شیعیان برای سوالاتی به منزل امام کاظم(علیه السلام) امدند که ایشان منزل نبودند و حضرت معصومه جواب سوالات ایشان را به درستی به صورت نوشته دادند که وقتی امام کاظم متوجه جوابها شدند، فرمودند:(فداها ابوها )واین همان جمله ای است که پیامبر به حضرت زهرا فرمودند(نقل از کشف اللئالی،سایت آیه الله مکارم)
حضرت معصومه(سلام الله علیها) از لحاظ علمی و حدیثی مثل مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها ) «عالمه» و «محدثه» بود و همان گونه که حضرت زهرا.(سلام الله علیها ) با استدلالهای متین و استوار، حقانیت ولایت حضرت علی(علیه السلام) را تبیین می کرد، حضرت معصومه سلام الله علیها نیز چنین بود. روایاتی که از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولایت علی(علیه السلام) است که با اثبات ولایت او ولایت سایر امـامـان معصوم نیز ثابت می شود.
- معصومه یعنی اینکه ایشان مراتبی از عصمت را دارا هستند و لقب معصومه را امام رضا به ایشان دادند.
خداوند ما را جزء پیروان حقیقی اهل بیت علیهم السلام قرار دهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
در احادیث رسیده از امام رضا ( علیه السلام ) به وفور درباره خوشخویی سخن به میان آمده که برخی ذکر میشود:
1. سنگینترین عمل: امام رضا ( علیه السلام ) می فرمایند: ما من شیی اثقل فی المیزان من حسن الخلق ؛ در ترازوی عمل آدمی در روز قیامت ،چیزی برتر از حسن خلق نهاده نمی شود. ؛ نیز فرمود: در ترازوی عمل چیزی سنگین تر از خلق نیکو نیست. ( عیون اخبار الرضا(ع) ج 2 ص 37)
2. زن ندادن به بد اخلاق: فردی در در نامهای به حضرت رضا علیه السلام نوشت یکی از بستگانش به خواستگاری نزدش آمده ولی شخص بداخلاق و درشتخویی است. حضرت در پاسخ فرمود: اگر این چنین است با او وصلت مکن. (وسائل الشیعه، ج14، ص54)
3. نابودی عمل: امام رضا علیه السلام به نقل از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرماید: بد اخلاقی عمل را تباه می کند، چنانکه سرکه عسل را تباه می کند. (عیون اخبار الرضا(ع) ج 2 ص 37)
4. بیشترین عامل بهشتی شدن: امام رضا ( علیه السلام ) می فرماید: از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم درباره ی بیشترین چیزی که به وسیله ی آن (افراد) داخل بهشت می شوند سؤال شد. حضرت فرمودند: تقوای الاهی (پرهیزگاری) و خوش اخلاقی.( عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 38)
5. نزدیکترین فرد به پیامبر: امام رضا علیه السلام به نقل از جدشان می فرماید: نزدیک ترین شما به من در روز قیامت، خوش اخلاق ترین شما و بهترین شما نسبت به اهلش است (عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص38)
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
امام رضا ( علیه السلام ) فرمود: إنتظار الفرج من الفرج: انتظار فرج، جزیی از فرج است.( الغیبة طوسی، ص276)
منتظِر حقیقی کسی است که زمینه را برای منتَظَر( فرد مورد انتظار) آماده کند، یعنی همانطوری که وقتی منتظر مهمان هستیم برایش غذا مهیا می کنیم و خانه را جارو و تمیز می کنیم، باید برای ظهور امام نیز تلاش کنیم و زمینه مهدویت را فراهم کنیم.یعنی باید بین منتظِر و منتظَر سنخیت و شباهت باشد.
امام رضا ( علیه السلام ) درباره فضیلت انتظار صحیح فرمود: آیا هیچیک از شما خوش ندارد که در خانه خود بماند، نفقه خانوادهاش را بپردازد و چشم به راه امر ما باشد؟ پس اگر در چنین حالی از دنیا برود مانند کسی است که به همراه رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در جنگ بدر به شهادت رسیده است. و اگر هم مرگ به سراغ او نیاید مانند کسی است که به همراه قائم ما و در خیمه او باشد. (کافی، ج4، ص260)
این نکته که امام فرمود: فضیلت منتظر مثل کسی است که در خیمه امام هست یا مثل کسی است که در جنگ همراه پیامبر است نشان میدهد که انتظار عمل است نه حالت و صرف دعا کردن، چون در جنگ و خیمه جنگ ،عمل است نه دعا، یعنی بشرطی منتظر حقیقی است که کاری برای تعجیل فرج و ظهور کند، از این جهت می فرمایند: افضل الاعمال؛ انتظار فرج است نه افضل الحالات،یعنی یک حالت نیست،بلکه نیاز به کار و تلاش دارد. (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۸)
خداوند ما را جزء منتظرین حقیقی قرار دهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
أمیرالمۆمنین علیه السّلام درمورد علل فشار قبر می فرمایند: عَذَابُ الْقَبْرِ یَکُونُ مِنَ النَّمِیمَةِ وَالْبَوْلِ وَ عَزْبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِهِ: عذاب قبر از سخنچینی و پرهیز نکردن از بول(مراعات نکردن طهارت) و اینکه مرد در غذا و خواب از زنش دوری کند، بوجود می آید( علل الشّرآئع، ج۱، ص ۳۰۹)
طبق روایات ،برخی گناهان موجب فشار قبر میشوند که عرض میشود:
1-ضایع کردن نعمتها: رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) فرمود: تنگى قبر و فشار آن به مؤمن براى آن است که او نعمتها را ضایع مىنمود و این تنگى و فشار قبر کفاره آن عمل محسوب مىگردد(علل الشرایع، ص 309)
منظور از تضییع نعمتها، بکار بردن نعمتها در غیر از مورد مصرفشان یعنی در راه حرام است.
2-بد اخلاقی با همسر و فرزندان: پیامبر براى تشییع جنازه «سَعد بن معاذ» از منزل خارج شدند در حالیکه هفتاد هزار فرشته جنازه وى را تشییع میکردند؛ پس از دفن او، مادر سعد گفت: گوارا باد اى سعد بر تو در این بهشتى که وارد شدى؛ رسول خدا فرمود: اى مادر سعد، بر خدا حکم جزمى مکن. [بلکه او به شدت مورد فشار قبر قرار گرفت] سپس حضرت فرمودند: «فشار قبر سعد به علت بد اخلاقی او با اهل خانه بود»(کافی، ج 3، ص 236)
3-یاری نکردن مظلوم: نقل شده یکی از علمای بنیاسرائیل از دنیا رفت و فشار قبر بر او وارد شد چرا از کنار مظلومی گذشته بود و او را یاری نکرده بود(ثواب الاعمال، ص۱۱۱)
4-رعایت نکردن برخی حق الناسها مثل سخن چینی،غیبت و دروغ: پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: «عذاب قبر از سخنچینی، غیبت و دروغ ناشی میشود (مستدرکالوسائل، ج9، ص 121)
خداوند همه ما را از فشار قبر نجات بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق علیه السلام در مورد فلسفه غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود: اِنَّ لِلْقائِمِ غَیْبَةً قَبْلَ اَنْ یَقُومَ اِنَّهُ یَخافُ (وَ اَوْمَأَ اِلی بَطْنِهِ یَعنی القَتْل): همانا برای قائم، پیش از آنکه قیام فرماید، غیبتی است؛ چرا که در هراس است، و حضرت اشاره به شکم خود کرد؛ یعنی بیم کشته شدن دارد.»( کافی، ج 1، ص 340)
چون آخرین ذخیره الهی در زمین است و آن حاکمیت فراگیر و جهانی که در تمام ادیان وعده داده شده است، فقط به دست او تحقق مییابد؛ بنابراین بر خداوند است که به هر وسیله ممکن، او را تا روز موعود حفاظت نماید و حکمت الهی نیز بر پنهان زیستی او تعلق گرفته است.
دلایل دیگری نیز به عنوان فلسفه غیبت ذکر شده است که بیان میشود:
1-تأدیب مسلمانان و آمادهسازی ایشان برای پذیرش ولایت امام معصوم:
امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند: بدانید که زمین هرگز از حجت الهى خالى نمىماند، امّا خداوند مردم را بخاطر ظلم و جور و نیز زیادهرویهایى که در حق خود انجام مىدهند، به زودى از دیدن حجت خودش [امام مهدى « عجل الله تعالی فرجه الشریف » ، محروم خواهد ساخت»(بحار، ج51، صص 112-113). پس غیبت امام عصر(علیه السلام) یک نوع توبیخ و تنبیه مسلمانان است و بخاطر ظلم و نافرمانی خود آنان و عدم ولایتپذیریشان رخ داده است. تا زمانی که جامعه ظرفیت بهرهمندی از وجود مقدس انسان کامل و حجت خدا را در خود ایجاد نکند، از ظهور خبری نیست؛بنابراین، یکی از مهمترین راههایی که میتواند غیبت را برطرف و ظهور را نزدیک سازد، آن است که با تغییر و اصلاح باورها و رفتارهای خود و جامعه، زمینه بهرهمندی از فیض وجود امام را فراهم سازیم.
2- آزادی از بیعت طاغوت های زمان: امام مجتبی (علیه السلام) فرمود:هر کدام از ما امامان در زمان خود، بیعت حاکمان و طاغوت های زمان را از روی تقیه بر عهده گرفته ایم، مگر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) که عیسی بن مریم به امامت آن حضرت نماز می گزارد. خداوند ولادت او را مخفی نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت، تا زمانی که قیام می کند بیعت حاکمی بر گردنش نباشد(بحار ، ج 51، ص 132)
خداوند در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تعجیل بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
تولی به معنای پذیرش ولایت اولیای الهی با قلب و پیروی از آنها در عمل و نیز دوست داشتن اولیای الهی و دوست داشتن دوستداران آنها است و تبری به معنای بیزاری جستن قلبی و درونی از دشمان خدا و اولیای او و کناره گرفتن از رفتار و مشی آنها در عمل است .
«ولیّ» در زبان عرب به معنای دوست، یاور و سرپرست آمده است. بنابراین تولّی هم می تواند به معنای پذیرش دوستی و کسی را دوست خود قرار دادن باشد و هم می تواند به معنای پذیرش سرپرستی و کسی را سرپرست خود قرار دادن. اما با توجه به آیات و روایات می توان گفت که دوستی و سرپرستی لازم و ملزوم یکدیگرند و پذیرش دوستی مقدمه پذیرش سرپرستی است؛ چرا که دل سپردن مقدمه سرسپردن است و انسان تا به کسی دل نبندد نمی تواند سرسپرده او شود و چنانکه باید و شاید تسلیم او گردد
تولی و تبری از فروع دین است و در فرهنگ اسلام - مخصوصاً شیعه - جایگاه خاصی دارد.
تولی و تبری، محدوده و اساس گرایشها و موافقتها و مخالفتهای یک مسلمان را در ارتباطات انسانی مشخص میکند. امام باقر ( علیه السلام ) میفرماید: "هل الدین الا الحب و البغض"، "آیا دین غیر از حب( تولی) و بغض (تبری) است". (کافی،ج2،ص125)
از این روایت و امثال آن استفاده میشود که تولی و تبری، دو رکن اساسی دین و دین داری است. در زیارت عاشورا میخوانیم: "انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه، و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم"؛ "من در صلح و سازشم با کسانی که با شما صلح کنند و در جنگ هستم با کسانی که با شما در جنگند تا روز قیامت، من دوستم با کسانی که شما را دوست دارند و دشمنم با کسانی که شما را دشمن دارند".
فردی به حضور امام باقر علیه السلام رسید و گفت: گاهی شیطان با من خلوت میکند و نفسم را پلیدی فرا میگیرد، آنگاه به یاد دوستی شما میافتم و نفسم پاک میشود.امام فرمود : دین جز محبت نیست. نمیبینی که خداوند میفرماید: « قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ « آیه 31 آل عمران ». اگر خدا را دوست میدارید، مرا پیروی کنید، تا خدا شما را دوست دارد . (بحارالانوار، ج27، ص 94.)
علما در توضیح میگونید: استشهاد امام به آیه، برای این است که محبت ایشان، محبت خدا است یا این که محبت بدون تبعیت ، ناتمام است
خداوند توفیق محبت به همراه اطاعت از اهل بیت را به ما عنایت فرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم- بسم الله الرحمن الرحیم
رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) میفرمایند: « أدَّبوا أولادَکم علی ثلاث خصالٍ، حبّ نبیِّکم و حبِّ اهلِ بیته و قرائةِ القرآنِ: فرزندانتان را با محبت من و محبت خاندان من و محبت قرآن تربیت و تادیب کنید.» برای تربیت نمودن فرزندان بر محبت اهل بیت (علیهم السلام) استفاده از مهارتهای زیر مفید می باشد: (کنزالعمال، ج16، ص456.)
برخی از روشهای تربیت نمودن فرزندان بر محبت اهل بیت ( علیهم السلام) را عرض میکنیم:
1. بیان فضایل اهلبیت ( علیهم السلام)
زمانی که فرزندان با فضایل اهل بیت ( علیهم السلام) آشنا میشوند علاوه بر این که شناخت عمیقتری از آنان پیدا میکنند محبت آنان نیز در قلب شان ریشه میدواند و رشد میکند و همین امر زمینه را برای پذیرش امامت آنان نیز فراهم میآورد.
2. جلسات بزرگداشت یاد اهل بیت
زنده نگه داشتن یاد اهل بیت ( علیهم السلام) بویژه برپایی مراسم سوگواری امام حسین (علیه السلام) و یا شرکت دادن فرزندان در این مجالس علاوه بر فراهم نمودن زمینه برای آشنایی با معارف دینی و آشنایی با اهداف و راه و رسم زندگی آنها، موجب برقراری ارتباط معنوی فرزندان با اهل بیت ( علیهم السلام) خواهد شد
امام صادق ( علیه السلام ) فرمود: [نام و یاد] ما را زنده نگه دارید خدا رحمت کند آن را که[نام و یاد] ما را زنده نگه میدارد. (بحارالانوار، ج44، ص282.)
3. زیارت قبور اهل بیت ( علیهم السلام )
یکی از جذابترین مسافرتها که علاوه بر ارزش معنوی، دارای لذت مادی نیز میباشد، مسافرت برای زیارت قبور ائمه (علیهم السلام) است. البته با آشنایی و قرائت زیارتنامههای وارد شده از جانب ائمه (علیهم السلام) از قبیل زیارت امین الله و جامعه کبیره و... علاوه بر آشنایی با ویژگیهای ائمه (علیهم السلام) و اهداف مهم آنان، موجب ایجاد محبت و علاقه به آنان نیز خواهد شد.
4. الگو سازی
وقتی مخاطب با افرادی آشنا میشود که بسیاری از صفات عالی انسانی در آنها جمع شده آن افراد را به عنوان الگوی زندگی خود انتخاب میکند و سعی میکند در زندگی نیز در حد توان مانند آن افراد زندگی کند. البته برای بیان فضایل اهل بیت میتوان با توجه به سن و میزان پذیرش فرزندان، از قالبهای شعر، قصه و حکایت استفاده نمود
خداوند توفیق محبت به همراه اطاعت از اهل بیت را به ما عنایت فرماید به برکت صلوات برمحمد و آل محمد
سلام علیکم—بسم الله الرحمن الرحیم-
خداوند در قرآن می فرماید: هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ)؛ «او کسی است که شما را از گِل آفرید، پس مدتی مقرّر داشت و اجل حتمی نزد اوست (و او از آن آگاه است) (آیه 2 انعام)
انواع اجل : اَجَل انسان در آیات قرآنی به دو بخش «اجل مسمّی» و «اجل معلّق» تقسیم شده است. هر موجود زندهای به حسب طبیعت و استعداد جسمى خود، تا مدّت معیّنى میتواند زنده بماند که اگر مانعی در ادامه حیات وی رخ ندهد، او تا پایان عمر طبیعی خود زنده میماند و حیات وی به گونه طبیعى پایان مییابد، اینگونه مرگ را «اجل مسمَّى» (اجل غیرقابل تغییر و تبدیل) گویند. اما اجل معلق تغییرپذیر است و به استناد علل ناقصه و مقتضیات، به وقوع میپیوندد؛ و بر اثر اعمال نادرست انسان ممکن است بسیار جلو بیفتد که عذابهای الهی یکی از آنها است و بر عکس بر اثر تقوا و نیکو کاری و تدبیر ممکن است بسیار عقب بیفتد.
بسیاری از موجودات از نظر ساختمان طبیعی و ذاتی استعداد و قابلیت بقا را برای مدتی طولانی دارند؛ ولی در اثنای این مدت ممکن است موانعی ایجاد شود که آنها را از رسیدن به حداکثر عمر طبیعی باز دارد، مثلاً یک چراغ نفت سوز، با توجه به مخزن آن ممکن است بیست ساعت استعداد روشنایی داشته باشد؛ اما وزش یک باد شدید و ریزش باران یا عدم مراقبت از آن سبب شود که خاموش شود.
مثال : اگر چراغ با هیچ مانعی برخورد نکند و تا آخرین قطره نفت آن بسوزد و سپس خاموش شود، به پایان مهلت تعیین شده (اجل حتمی و مسمّی) خود رسیده است؛ ولی اگر موانعی قبل از آن باعث خاموشی چراغ گردد، مدت عمر آن را اجل غیر حتمی، معلّق و مشروط میگوییم.
در مورد انسان نیز چنین است؛ اگر تمام شرایط برای بقای او جمع گردد و موانع کاملاً برطرف شود، ساختمان بدن و استعداد او ایجاب میکند که مدتی طولانی عمر کند؛ اما ممکن است بر اثر سوء تغذیه، مبتلا شدن به اعتیادهای مختلف یا ارتکاب گناهان و... خیلی زودتر از آن مدت بمیرد. مرگ را در صورت اول «اجل حتمی» و در صورت دوم «اجل غیر حتمی» یا معلق مینامند.
عوامل تاثیر گذار در طول عمر: به طور کلی گناه، مخصوصا ظلم، قطع رحم، نفرین و ناراحتی والدین در کوتاهی عمر موثرند و اطاعت، توبه، حسن خلق، خوشحال کردن پدر و مادر، انجام صله ارحام، عدل ،نیکوکاری ، دعا وصدقه و امثال اینها باعث طولانی شدن عمر میشوند.
خداوند عمر با برکت به ما عنایت بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم-بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند در قرآن میفرماید: لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَیْنَا کِتَابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ:ما هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمیکنیم؛ و نزد ما کتابی است که (تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و) بحق سخن میگوید؛ و به آنان هیچ ستمی نمیشود(آیه 62 مومنون)
گاهی سوال میشود که فردی در خانواده مسلمان به دنیا میآید، مسلمان میشود و بهشتی، اما دیگری چون در خانوادهای کافر بزرگ میشود، کافر میشود و جهنمی؛ آیا این با عدالت خدا سازگار است؟
اولاً همیشه محیط و خانواده باعث بهشتی یا جهنمی شدن ما نمیشود؛ زیرا بسیاری از افراد در محیطهای بد، انسانهای خوب و مؤمنی شدهاند،؛ مانند آسیه همسر فرعون و از آن طرف، بسیاری در خانوادهها و شرایط عالی رشد کردهاند، اما دچار شقاوت شدهاند، مانند همسران حضرت نوح و لوط(علیهم السلام).
ثانیاً : خداوند به هرکس به اندازه تواناییها و امکاناتی که در اختیارش قرار داده، تکلیف کرده است و به همین میزان نیز از او انتظار دارد؛ لا یُکَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(262 بقره)
ثالثا: بر اساس آیه 39 سوره نجم (وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی) میزان و معیار پادش خداوند بر اساس سعی انسان است یعنی اگرچه امکانت معنوی در یک جتمعه ای زیاد باشد اما سعی انسانها در اطاعت الهی کم باشد از انسانی که در جای دیگر است وسعی زیاد کرده عقب تر است.
بنابراین کسی که حقیقتاً به حقیقت و هدایت الهی دسترسی ندارد، تکلیفش با کسی که در شرایط مطلوبتری قرار داشته، اصلاً یکسان نخواهد بود و خدا آنها را به یک چشم نمیبیند تا عدالتش خدشهدار شود.
البته خداوند راهنمایان و حجتهایی را در درون تمام انسان قرار داده مانند عقل و فطرت و وجدان که اگر شخصی بخاطر شرایط محیطی و خانوادگی، از هدایت راهنمایان بیرونی یعنی انبیا و اولیا محروم بود، باز هم تاحدی بتواند مسیر درست را تشخیص دهد. لذا تا این حد از تکلیف، همه انسانها با هم برابرند.
خداوند ایمان حقیقی به ما عنایت بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم-بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند در قرآن می فرماید: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ:آیا مردم را به نیکى فرمان مىدهید و خود را [در ارتباط با نیکى] فراموش مىکنید؟ در حالى که کتاب را مىخوانید. آیا [به وضع زیانبار خود] نمىاندیشید؟ (بقره:44 )؛
برای تبلیغ شیعه روشهایی وجود دارد که برخی را خدمت شما عرض می کنیم:
تبلیغ دین با عمل و اخلاق عملی :خداوندمی فرماید: نزد خدا سخت منفور است اینکه چیزى را بگویید که عمل نمىکنید. (صف:3 )؛ » در این آیه ،خدا افرادی را که دیگران را دعوت به نیکی می کنند اما خود پایبند به خوبی ها نیستند، سخت مذمت کرده است.
اهل بیت (علیهم السلام) نیز در دعوت عملی به اسلام و تاثیر آن می فرمایند: « کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم :بدون زبان خویش دعوت کننده مردم به نیکی باشید تا از شما سعی وکوشش (در انجام کارهای خیر) و صدق گفتار و پرهیز کاری را ببینند که این دعوت و تبلیغ است.( کافی، ج2، ص 83)
2-معرفی الگوه ها و اسوه های الهی: قرآن در معرفی این روش می فرماید: لَّقَدْ کاَنَ لَکُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب: 21)؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود.
قرآن در این آیه، زندگی پیامبر اسلام را برای دیگر مسلمانان الگو می داند. چون انسان فطرتا طالب کمال است و عشق و علاقه به تکامل دارد، به محض شناخت الگوهای کامل به دنبال آن ها گام برمی دارد و سعی می کند خود را با آن ها تطبیق نماید.
3-دعوت با استدلال عقلی وموعظه نیکو :«ادْعُ إِلىَ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحْکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الحْسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ (نحل: 125)؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.»
در این آیه شریفه به سه روش تبلیغ اشاره شده است یکی استدلال عقلی که از آن به حکمت تعبیر شده است دیگری موعظه حسنه که به بعد عاطفی انسان توجه دارد و سوم با مناظره نیکو
4-بیان زیبایی های کلام اهل بیت(علیهم السلام): یکی از راههای تسخیر قلوب مردم و کشاندن آن هابه سوی اهل بیت علیهم السلام ـ اعم از مسلمان و غیرمسلمان ـ تبلیغ و گسترش سخنان گهربار معصومین علیهم السلام است؛ از این جهت امام رضا(علیه السلام) فرمودند:(لو عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا.)(بحار،ج2،ص30)؛ اگر زیبایی های کلام ما را مردم درک کنند از ما تبعیت میکنند
چون علوم اهل بیت به مبدأ وحی مرتبط است، زمینه پذیرش آن در هر انسانی که از فطرت الهی منحرف نشده باشد، وجود دارد.
خداوند ما را جزء شیعیان واقعی قرار دهد به برکت صلوات برمحمد و آل محمد
سلام علیکم-بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی سوال میشود عمر طولانی امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) چگونه قابل توجیه است؟ درجواب گوئیم:
اولا: بهترین دلیل بر هرچیزی وقوع آن چیز است و عمر حدود هزار سال حضرت نوح (علیه السلام ) و بیش از 2 هزار سال حضرت عیسی (علیه السلام ) و چند هزار سال خضر وجود دارد (رجوع:آیه6 عنکبوت؛آیه 158 نساء)
ثانیا: قدرت خدا بی نهایت است و میتواند بر اساس قواعدی که ما نمیشناسیم این کار را بکند مثل نسوختن حضرت ابراهیم ( علیه السلام )
ثالثا: عجیب بودن و سخت بودن دلیل بر غیر ممکن بودن نیست. در گذشته، صحبت کردن و دیدن فردی با هزاران کیلومتر آن طرفتر باور کردنی نبود، اما امروزه کاملاً عادی است.
رابعا: دلیل عقلی برمحال بودن طول عمر نداریم و دانشمندان با تحقیقاتی که به عمل آوردهاند، موفق شدهاند عمر برخی از حشرات را تا نهصد برابر عمر طبیعی آنان، افزایش دهند. اگر این قضیه، روزی در مورد انسان به حقیقت بپیوندد، عمر هزار ساله برای انسان، امری پیش پا افتاده خواهد بود(ائمتنا، ج ۲، ص ۳۷۲)
خامسا: از لحاظ علم پزشکی هم اگر تغذیه مناسب و بهداشت جسم و روان رعایت شود، عمر افزایش چشمگیری خواهد یافت. امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ولی خداست، هم عالِم به قوانین سلامت جسم و روح است و هم به آنها عمل میکند.
سادسا: دانشمندانى که نظریات آنان مورد اعتماد است، مىگویند: همه بافت هاى اصلى در جسم انسان و حیوان، تا بىنهایت قابلیت دارد و از این جهت کاملاً ممکن است که انسانى هزاران سال زنده بماند؛ البته مشروط به اینکه عوارضى بر او عارض نشود که ریسمان حیات او را پاره کند. (براى آگاهى بیشتر ر.ک : منتخب الاثر، ص ۲۸۱ )
خداوند توفیق فهم معارف دین به ما عنایت بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم بسم الله الرحمن الرحیم
پرسش: گاهی گفته میشود امام صادق ( علیه السلام ) کاری به سیاست نداشتند و فقط مشغول تدریس علوم دینی بودند. ایشان نه فقط برای گرفتن حکومت قیام نکردند، بلکه حتی پیشنهاد رهبری قیام عباسیان را نیز نپذیرفتند؛ آیا این رفتار امام ( علیه السلام ) نشان نمیدهد که دینداری، ربطی به مسائل سیاسی و حکوت ندارد؟
پاسخ: اولاً طبق برخی روایات، امام حتی به اندازه هفده نفر هم نیروی آماده قیام نداشتند و لذا در صورت قیام، حتماً شکست میخوردند(کافی، ج 2، ص 190)
ثانیاً پیشنهاد رهبری به امام، مغرضانه و ابزاری برای رسیدن به قدرت بود، به این دلیل که عباسیان پس از به قدرت رسیدن، تقریباً تمام متحدان قبلی خود را نابود کردند.
ثالثاً امام هرگز نسبت به حکومت و سیاست بیتفاوت نبودند، بلکه مبارزه سیاسی امام، یک مبارزه مخفی بود؛ به این دلایل:
1. امام حکومت عباسیان را غاصبانه و ظالمانه میدانستند و به همین دلیل، هم خود حاضر به همکاری با آنها نبودند و هم یارانشان را از این کار منع میکردند، و میفرمودند حتی دوست ندارم برای آنان گرهی بزنم یا درِ کیسهای را ببندم و یا چیزی بنویسم.( فروغ کافی ، ج ۵ ، ص ۱۰۷)
امام همچنین دادگاههای حکومت عباسی را به رسمیت نمیشناختند و شیعیان را از مراجعه به آنها منع میکردند و بجای آن دستور میدادند تنها به قاضیانی مراجعه کنند که به طور عام، از طرف امام منصوب شده باشند(وسائل الشیعه ، ج ۱۸ ، ابواب صفات القاضی ، باب ۱۱ ، ص ۹۹)
2. از طرف دیگر، امام نیروهای فداکاری داشتند همانند «عبدالله نَجاشی» والی(استاندار) اهواز که به درون دستگاه خلافت نفوذ کرده بودند تا بتوانند از این طریق، در اقدامات سیاسی اثرگذار بوده و شرایط را تا حد امکان، به نفع شیعیان بهبود دهند.
3. امام صادق ( علیه السلام ) صریحاً حکومت را حق الهی خویش میدانستند؛ مثلاً در روز عرفه و در جمع زیادی از مسلمانان، چندبار این سخن را تکرار کردند: «ای مردم! رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) امام و پیشوا بود، سپس علی بن ابیطالب، سپس حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و اکنون من امام هستم».
بنابراین، امام مبازه سیاسی داشتند، اما در جبهه جنگ نرم، نه مبارزه مسلحانه.
خداوند ما را شیعه واقعی امام صادق ( علیه السلام ) قرار دهد به برکت صلوات برمحمد و آل محمد
سلام علیکم-
بسم الله الرحمن الرحیم با تسلیت ایام
پرسش: دوران امامت امام صادق ( علیه السلام ) مصادف بود با ضعف حکومت امویان و عباسیان، زیرا حکومت اموی اواخر دوره خود را میگذراند و عباسیان نیز در ابتدای راه بودند. حال پرسش آن است که چرا امام صادق ( علیه السلام ) از این فرصت برای قیام و پس گرفتن خلافت الهی استفاده نکردند؟
پاسخ: در یک جمله، میتوان گفت زمینه قیام فراهم نبود. زیرا مهمترین عامل قیام و تشکیل یک حکومت، آمادگی مردم و وجود نیروهای از جانگذشته است و امام صادق ( علیه السلام ) از چنین چیزی محروم بودند؛ دلیل این ادعا اینهاست:
اولاً شهادت امام حسین ( علیه السلام ) نشان داد که هنوز مردم آمادگی همراهی با ولی خدا را ندارند؛ زیرا با اینکه خودشان به امام نامه نوشته بودند، اما او را تنها گذاشتند، بلکه در مقابلش ایستادند. پس از قیام عاشورا نیز قیامهای عدالت خواهانه تا زمان امام صادق ( علیه السلام ) تقریباً همگی شکست خوردند، مانند قیام توابین، مختار و زیدیه.
ثانیاً خود امام صادق ( علیه السلام ) از این شرایط آگاه بودند و صریحاً میفرمودند که برای قیام، یارانی ندارند؛ به عنوان نمونه، سَدیر صَیرَفی از امام میپرسد شما با این همه شیعه و یاور چرا قیام نمیکنید؟ امام فرمود: فکر میکنی شیعیان ما چند نفر باشند. سدیر گفت: یکصد هزار نفر. امام فرمود: یکصد هزار نفر؟ سدیر گفت: آری و شاید دویست هزار نفر. امام فرمود: دویست هزار نفر؟ سدیر گفت: آری و شاید نیمی از جهان. در اینجا امام صادق ( علیه السلام ) خاموش گردید. پس آن حضرت همراه سدیر صیرفی به سوی ینبع رفتند و در بین راه امام صادق ( علیه السلام ) در حالی که به گله بزها نگاه میکرد فرمود: ای سدیر! اگر شیعیان ما به تعداد این بزها رسیده بود بر جای نمینشستم.» سدیر میگوید: من تعداد بزها را شمردم دیدم تعداد آنها 17 بز میباشد.( کافی، ج 2، ص 190)
بنابراین، امام به نهضت علمی روی آوردند و مبارزه در جنگ نرم و مبارزه فرهنگی را ترجیح دادند و در نهایت نیز در این راه، به شهادت رسیدند.
خداوند ما را شیعه واقعی امام صادق ( علیه السلام ) قرار دهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم-بسم الله الرحمن الرحیم
در روایات به برخی از اعمال اشاره شده که ثواب شهادت و شهید را دارد که به برخی اشاره می کنیم:
1. تحصیل علم:پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید;کسی که در طریق تحصیل علم از دنیا برود، شهید مرده است;. (سفینه البحار، ج 1، ص 720)
2. معرفت داشتن نسبت به خدا و اهل بیت(علیهم السلام): حضرت علی (علیه السلام) میفرماید:;کسی که در بستر از دنیا رود، اما معرفت حق پروردگار و معرفت واقعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او و اهلبیتش (علیهم السلام) را داشته باشد، شهید از دنیا رفته است:(نهج البلاغه، خطبه 19)
3 . دفاع از خود: امام صادق (علیه السلام) می فرماید;کسی که برای دفاع از مال خود در برابر مهاجمان ایستادگی کند و کشته شود، شهید است(سفینةالبحار، ج 1، ماده;شهد)
4. مرگ در حالت دوستی اهل بیت: امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: هر که در زمان غیبت قائم ؛ بر موالات و دوستی بمیرد خداوند پاداش هزار شهید مانند شهیدان بدر و احد به او اعطا کند( بحار ج82، ص172)
خداوند توفیق شهادت در راه خودش را به ما عنایت بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
سلام علیکم-بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند در قرآن می فرماید:«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»:آنان که در راه خدا کشته میشوند مردگان مپنداریدکه آنان زندگانند و نزد خدای خویش روزی میخورند. (ال عمران، 169)
امروزه دشمنان اسلام بیشترین وحشت را از فرهنگ شهادت و شهادت طلبى دارند؛ از این رو دنبال حذف فرهنگ شهادت طلبی و جهاد از جامعه هستند؛ برای درک بیشتر ارزش شهادت چند نمونه از روایات درباره شهادت را خدمت شما عرض می کنیم:
1-بالاترین خیر:پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:بالاتر از هر نیکی، نیکی برتری است تا این که شخص در راه خدا کشته شود. پس هنگامی که در راه خدا کشته شد، نیکوکاری ای بالاتر از آن نیست.(بحار، ج 100، ص 10)
2-اولین بهشتی:امام رضا (علیه السلام)می فرماید: اوّلین کسی که وارد بهشت می شود، شهید است( بحار ج 100، ص 11)
3-مقام شفاعت داشتن:پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:سه گروه هستند که در روز قیامت شفاعت می کنند و خدا هم شفاعت آنان را می پذیرد: پیامبران، سپس عالمان و سپس شهیدان(بحار، ج 100، ص 12)
4-رهبران اهل بهشت:پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مجاهدان در راه خدا رهبران اهل بهشتند. (مستدرک، ج 11، ص 18)
خداوند توفیق شهادت در راه خودش را به ما عنایت بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد