افتخارات مومن

حدیث با موضوع

توضیحات

سلام علیکم. بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم. بسم الله الرحمن الرحیم. امام صادق علیه السلام در روایتی می فرمایند: سه چیز در دنیا و آخرت  مایه سربلندی و افتخار مومن است.

مورد اول: الصلاةُ فی آخرِ اللیل. انسان در آخر شب برخیزد و تهجّد و عبادت کند.خداوند متعال در قرآن درباره اهل ایمان می فرماید شبها برای ارتباط با خدا از رختخواب بلند می شوند و خداوند درباره عظمت بیدار خوابی در نیمه شب می فرماید: « فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ»، هیچ انسانی حدس نمی زند که چه روشنیِ چشمی برای این افرادی است که سحر پا می شوند وعبادت می کنند.


مورد دوم: و یأسُه بما فی أیدی الناس. یعنی از اموال یا امکالناتی که دست مردم است خود را مایوس کند و چشم طمع نداشته باشد. متاسفانه برخی از افراد زندگی و امید خود را به کمک مالی  یا کمک آبرویی یا واسطه شدن نزد دیگران، وابسته می کنند که زیبنده مومن نمی باشد.


مورد سوم: ». ولایةُ الامام مِن آل النبی. ولایت امام علیه السلام.  ولایت یعنی ارتباط وثیق و محکم  و ولایت پیوند دو طرفه است. محکم. ولایت فقط اعتقاد به ولایت نیست بلکه اعتقاد به حاکمیتِ آنهااست و باید انسان خودش را با آنها مرتبط کند ارتباط عملی، ارتباط فکری، ارتباط معارفی، ارتباط اخلاقی، ارتباط قلبی.


این سه مورد برای مومن هم دنیا برایش ارزش دارد؛ بخاطر اینکه اینها به کمک می کند که زندگی پاکی را تجربه کند و کارهایش به سامان می رسد و ارزش اخروی دارد چرا که ثواب الهی شامل حال او می شود.


در پایان نکته ای مهم را درباره آداب زیارت یادآوری می‌کنم که لازم است زائران محترم توجه بیشتر نمایند ما در حرم مطهر در محضر ولی خدا هستیم که بر اساس روایات، امام علیه السلام سخن ما را می‌شنوند و سلام ما را پاسخ می‌دهند. حضور در پیشگاه امام علیه السلام اقتضاء می‌کند که از بلند کردن صدا در حرم مطهر و اطراف ضریح مطهر پرهیز شود حتی صلوات هم آهسته فرستاده شود تا ضمن حفظ احترام مقام امام علیه السلام و رعایت ادب حضور مزاحمتی برای حضور قلب زائران ایجاد نشود و همچنین همه زائران عزیز با لباس مناسب به حرم مطهر مشرف شوند و خواهران گرامی در همه مکان‌ها خصوصاً حریم قدس رضوی با حجاب و پوشش کامل حضور پیدا کنند.


خداوند توفیق کارهای خیر را به همه ما عنایت فرماید صلواتی عنایت بفرمایید.



متن اصلی:

 الشرط السابع: ان لایکون ممّن اتّخذ السفر عملاً و شغلاً کالمکاری- درس 184

جلسه 184، دوشنبه 1395/9/22

حدیث:

عن عبدالله بن سِنان قال: سمعتُ اباعبدالله«علیه السلام» یقول: ثلاثةٌ هُنّ فخرُ المؤمن و زَینُه فی الدنیا و الآخرة. فخر مؤمن است، یعنی مایۀ سربلندیِ اوست، مایۀ افتخار اوست. نه به این معنا که او می تواند بخاطر این چیزها به دیگران فخر بفروشد! چون فخرفروشی به دیگران به هر جهتی مذموم است ولو بخاطر ارزشهای معنوی، مثل علم و تقوا و امثال اینها. همچنین به معنای این هم نیست که انسان پیشِ خودش بخاطر این عملْ حالت غروری پیدا کند، حالت فخر و افتخاری پیدا کند که این مایۀ عجب بشود. عُجب هم جزو مسقِطات انسان است. پس مراد از فخر، اینها نیست اما یک ارزش است؛ هم ارزشی است در دنیا، هم ارزشی است در آخرت. ارزش در دنیاست بخاطر اینکه به او در امور دنیای او هم کمک می کند، زندگی او را، حیات او را حیاتِ طیبه ای قرار می دهد، کارهای او را رو به راه می کند، به سامان می رساند و منافع دنیوی برای او دارد. در آخرت هم که ثواب الهی شامل حال او می شود. این سه چیز چیست؟

الصلاةُ فی آخرِ اللیل، یکی، این است که انسان در آخر شب برخیزد و تهجّد کند، نماز بخواند و عبادت بکند و توسل الی الله انجام بدهد. که آیۀ شریفه می فرماید: «فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ»[1]، آن کسانی که «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ»، بعد می فرماید: « فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ»، هیچ انسانی حدس نمی زند که چه روشنیِ چشمی برای این افرادی است که سحر پا می شوند، عبادت می کنند. گذشتگان ما، بزرگان از علمای ما، خودشان که مقیّد بودند، هیچ، مقیّد بودند که طلاب را به این کار سوق بدهند. شنیده بودیم ما کسانی بودند از مدرسین و معلمین و مدیران مدارس حوزه های علمیه که سحر می آمدند در مدرسه و نگاه می کردند ببینند طلبه ها بیدار شدند، نشدند، نماز می خوانند، چراغها روشن است یا روشن نیست. این را ما بایستی در خودمان و در دیگران تقویت کنیم این نمازخواندن در آخر شب را.

دوّم: و یأسُه بما فی أیدی الناس. یعنی از اموالی که دست مردم است، امکاناتی که دست مردم است، خود را مأیوس کند، چشم طمع به دست مردم ندوزد! یعنی زندگی خود را منوط نکند به داده این و آن. این، خیلی مهم است. بعضی اوقات انسان زندگی خود را، امید خود را می بندد به اینکه زید و عمرو و بکر به او کمک کنند؛ یا کمک مالی، یا کمک آبروئی، یا پارتی او بشوند برای اینکه فلان شغل را پیدا کند، به فلانجا راه پیدا کند، چشمشان به این و آن است. در یک دائرۀ وسیع تر اگر نگاه کنیم، کسانی چشمشان به قدرتهاست، قدرتهای داخلی، قدرتهای خارجی، نگاه کنیم ببینیم آمریکا چه کمکی به ما می تواند بکند، اروپا یا غرب چه کمکی می تواند به ما بکند. آنچه در این روایت از ما خواسته شده است، و به این مضمون روایات زیادی هست، این است که انسان خود را از اینها مأیوس کند، چشم ببندد به کمک الهی؛ «ألیس الله بکافٍ عبدَه». خدا را وقتی که انسان دارد و کفایت می کند انسان را. از خدا بخواهد. خدای متعال البته از امکانات و وسائل مادی به انسان بهره می رساند، شکی نیست، اما دلها دست خداست، قدرتها دست خداست، حوادث عالم دست قدرت الهی است، از خدا بخواهیم. این هم دوّمین چیزی که مایۀ فخر مؤمن است.

سوّم: و ولایةُ الامام مِن آل محمد«صلی الله علیه وآله». ولایت یعنی ارتباط وثیق و محکم. فقط اعتقاد به ولایت نیست، که این البته شرط اصلی است، اعتقاد به حاکمیتِ آنها، اعتقاد به ولیّ بودن آنها، این، شرط اصلی است اما این کافی نیست، باید انسان خودش را با آنها مرتبط کند؛ ارتباط عملی، ارتباط فکری، ارتباط معارفی، ارتباط اخلاقی، ارتباط قلبی، همین محبتها، که یک روایتی یک وقتی اینجا خواندیم که فرموده بودند: شما اگر ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا می کنیم. این که شما برای امامتان دعا کنید، امام هم که به فضل الهی و به قدرت الهی علم پیدا می کند به عمل شما و به ما فی الضمیر شما، او هم شما را دعا می کند. این، ولایت است. ولایت یعنی: پیوند دو طرفه. [2] امالی، صفحۀ 638.

اعتقادی
Begin WebGozar.com Counter code End WebGozar.com Counter code