حدیث صفات مومن

حدیث با موضوع

توضیحات

پیامبر خدا صلی الله علیه السلام در روایتی به امیر المومنین می فرمایند: سزاوار است که مؤمن ، هشت صفت داشته باشد که در این فرصت به برخی از آنها اشاره می شود:

اول: وِقارٌ عند الهَزائِز. در سختی ها و تلاطمهای زندگی، سنگین باشد یعنی فرصت رسیدگی حادثه را به خودش می‌دهد و سعی می‌کند که حادثه را بشناسد و از آن به سلامت عبور بکند.

دوم: صبرٌ عند البلاء. بلاء که نازل شد، صبور باشد یعنی هدف زندگی خودش را با این حوادث سخت و دشوار گم نکند. که این بلاء هم اعمّ است از بلایای شخصی مثل بیماری یا بلا و حوادث خانوادگی یا بلاهای اجتماعی

سوم: شُکرٌ عند الرَّخاء، در زمان آسایش و خوشی، شکر کند، غفلت او را فرا نگیرد! که شکر از صبر اهمیتش کمتر نیست اگر بیشتر نباشد؛ چون زندگیهای راحت برخی انسانها را دچار غفلت و سقوط می کند. شکوربودن، یعنی دائم متذکّرِ نعمت خدا بودن.

چهارم: قُنوعٌ بِما رَزَقَه الله عزّوجلّ. . قانع باشد به آنچه خدای متعال به او داده است. نه اینکه دنبال زندگی نباشد؛ یعنی زبان به شِکوه و نارضایتی باز نکند که چرا فلان چیزم کم است؟ یا مثل فلان‌کس نیست؟ اینطور نباشد.


در پایان نکته ای مهم را درباره آداب زیارت یادآوری می‌کنم که لازم است زائران محترم توجه بیشتر نمایند ما در حرم مطهر در محضر ولی خدا هستیم که بر اساس روایات، امام علیه السلام سخن ما را می‌شنوند و سلام ما را پاسخ می‌دهند. حضور در پیشگاه امام علیه السلام اقتضاء می‌کند که از بلند کردن صدا در حرم مطهر و اطراف ضریح مطهر پرهیز شود حتی صلوات هم آهسته فرستاده شود تا ضمن حفظ احترام مقام امام علیه السلام و رعایت ادب حضور مزاحمتی برای حضور قلب زائران ایجاد نشود و همچنین همه زائران عزیز با لباس مناسب به حرم مطهر مشرف شوند و خواهران گرامی در همه مکان‌ها خصوصاً حریم قدس رضوی با حجاب و پوشش کامل حضور پیدا کنند.


خداوند همه مجاهدین در راه خدا خصوصا جبهه مقاومت در فلسطین را نصرت عطا فرماید به برکت صلواتی بر محمد و ال محمد

متن اصلی برای مطالعه:

النوع الأول:«لاکتساب بالأعیان النجسة»

(بیع الخنزیر)

جلسه 62، 1384/8/30

 

حدیث اخلاقی



یا علیّ! یَنبغی أن یکون فی المؤمنِ ثَمانُ خصالٍ. از طرق مختلفی این روایت نقل شده است با عبارات نزدیک به یکدیگر.

وِقارٌ عند الهَزائِز، در بعضی از روایات، وَقورٌ عند الهزائز دارد. هزائز یعنی شدّتهای زندگی، جمع هَزَّ، یعنی تکانهای شدید زندگی. بعضی از روایات، هَزائِز دارد و بعضی از روایات هَزاهِز، که این نسخه از آن قبیل است، هر دو درست است. در شدّتها و تلاطمهای زندگی، دارای وقار باشد. وقار یعنی سنگینی. مثل پَرِ کاهی تکان نخورد! بعضی به مجرّد اینکه یک حادثه‌ای پیش می‌آید یا در زندگیِ شخصی آنها یا در زندگی اجتماعی، همین‌طور سرگردان و حیران و مثل یک برگ پائیزی از درخت افتاده دستخوش باد می‌شوند! مؤمن این‌طور نمی‌شود. مؤمن آرام، سنگین، فرصت رسیدگی حادثه را به خودش می‌دهد و سعی می‌کند که حادثه را بشناسد و از آن به سلامت عبور بکند.

و صبرٌ عند البلاء، بلاء که نازل شد، صبور باشد هنگام نزول بلاء، تحمّل کند، آن راه خودش، خط خودش، هدف زندگی خودش را با این حوادث سخت و دشوار گم نکند. که این بلاء هم اعمّ است از بلایای شخصی، بیماریهای سختی پیش می‌آید، حوادث خانوادگی پیش می‌آید، مشکلات پیش می‌آید، یا بلاهای اجتماعی؛ یک دفعه دشمن گردن‌کلفتِ عَنود خبیثی مثل امریکا در مقابلش پیدا می‌شود، تهدید می‌کند! صبور باشد.

و شُکرٌ عند الرَّخاء، یکی هم این است که در وقت رخاء و آسایش و خوشی، شکر کند، غفلت او را فرا نگیرد! که این به نظر من از آن صبر اهمیتش کمتر نیست اگر بیشتر نباشد؛ چون زندگیهای راحت، زندگیهای خوش، انسانها را دچار غفلت می‌کند و گاهی یک آدم مؤمنی یک دفعه می‌بینید که رفت آنجاهایی، آن دور دورها، و دچار شد به یک غفلتهایی، به یک انحرافهایی، به یک سقوطهایی، گاهی سقوط می‌کند! گاهی در تاریخ می‌بینیم، گاهی در جلوی چشم خودمان هم می‌بینیم کسانی را که اینها در وقت شدّت خوب بودند، ایستادگی داشتند، امّا وقتی رخاء شد، نتوانستند خودشان را حفظ کنند و رها کردند خود را و دچار غفلت شدند. شکوربودن، یعنی دائم متذکّرِ نعمت خدا و طبعاً متذکّر این راه.

و قُنوعٌ بِما رَزَقَه الله عزّوجلّ. قانع باشد به آنچه خدای متعال به او داده است. نه اینکه دنبال زندگی نباشد؛ یعنی زبان به شِکوه و نارضایتی باز نکند که چرا فلان چیزم کم است؟ یا مثل فلان‌کس نیست؟ اینطور نباشد.

و لایَظلِمُ الأعداء، به دشمنان ظلم نکند. دشمن شما هم وقتی در مقابل شما قرار گرفت ظلم به او نکنید! اگر گناهی کرده است، موظفید که آن گناه را بر طبق قانون رسیدگی کنید، امّا إعمال دشمنی نباید کرد! این خیلی درس عجیبی است که انسان به دشمنانش هم حق ندارد ظلم کند.

و لایَتَحامَل علی الأصدقاء، تحامل یعنی توقّع زیادی کردن و کسی را زیر فشار گذاشتن. می‌گویند: دوستان را مورد تحامل خودش قرار ندهد. بعضی هستند در مقابل دشمن که می‌رسند، جرأت نفس کشیدن هم ندارند! امّا وقتی به یک دوست و رفیق و هم جهت و هم خطی می‌رسند، توقّعات و تحاملات شروع می‌شود.

بَدنُه منه فی تعب، جسم او در تعب و زحمت است. یکسره به خودش کار می‌دهد، فشار می‌آورد، کار می‌کند. یکی از علائم مؤمن این است که به خودش زحمت بدهد برای کار. حال، یا آن کار عبادت است، عبادت متعارف، روزه می‌گیرد، نماز می‌خواند، نافله می‌خواند، دعا می‌خواند، یا اینکه تعب، همین کارهای اجتماعی و شخصی است، بدن خودش را به زحمت می‌اندازد از خودش.

و الناسُ منه فی راحة، امّا مردم از دست او در راحتی هستند؛ یعنی برای مردم درد سری درست نمی‌کند. النوادر، صفحۀ 320.

اعتقادی
Begin WebGozar.com Counter code End WebGozar.com Counter code