پاسخ:
این روایت را مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار با دو سند ذکر کردهاست. سند اول به امام صادق و سند دوم به امام رضا (علیهما السلام) میرسد:
الف) «وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَيْكُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَيْهَا وَ نَوَاحِيهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَدْفُوعٌ عَنْهَا».[29]29)
ب) «وَ رُوِيَ مَرْفُوعاً إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ: إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَيْكُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَيْهَا وَ نَوَاحِيهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَرْفُوعٌ عَنْهَا».[30]30)
برای پاسخ بررسی سندی و دلالی روایت فوق لازم است.
یکم؛ در روایت اول ابیجمیله از شخص مجهولی با عنوان «رجل» گزارش میکند که مرسله بودن سند، روایت را از اعتبار ساقط میکند. مضاف بر اینکه خود ابیجمیله مفضل بن صالح، از نظر بسیاریاز رجالیان (علامه حلی در خلاصه الرجال)، ضعیف و غیرثقه معرفی شدهاست. روایت دوم هم از اساس ارزش سندی ندارد؛ زیرا مرفوعه است و روایت مرفوعه بهخودیخود، معتبر نیست.
دوم؛ در این روایات، از لفظ «فتنه» استفاده شده که اعم از امراض و بلاهای جسمی است و با توجه به مرکزیت فرهنگ شیعی و علم دینی در قم، میتوان گفت که منظور از این احادیث، فتنههای مذهبی، فکری و عقیدتی است که در آخر زمان دامن شهرها و کشورها را میگیرد و در آن شرایط لازم است مردم برای رفع آن به دانشمندان و مراکز فرهنگی و دینی قم پناه برند در تأیید این تفسیر از روایات، به حدیثی از امام صادق (علیه السلام) اشاره میشود:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «به زودى كوفه از وجود مؤمنان خالى و علم در آنجا پنهان مىشود، همچون پنهانشدن مار در سوراخش؛ پس از آن علم در شهرى ظاهر مىشود كه به آن «قم» مىگويند؛ آن شهر معدن علم و فضل میشود تا جايى كه در روى زمين، مستضعفى در دين باقى نماند، حتى زنها در حجلهها و اين در هنگام ظهور قائم ما خواهد بود؛ پس خدا قم و اهل آن را قائممقام حجت قرار مىدهد و اگر آن نباشد، زمين اهل خود را در كامش فرو مىبرد و در روى زمين حجتى باقى نمىماند و علم از قم به ساير شهرها در مشرق و مغرب روان مىشود؛ پس حجت خدا بر مردم تمام مىشود تا جايى كه كسى در روى زمين نماند كه دين و دانش به او نرسيدهباشد. از آن پس قائم (عليه السّلام) ظهور مىكند و موجب نقمت و خشم الهى بر بندگان (عصیانگر) مىشود؛ زيرا خدا از بندگان پس از آنكه حجت را انكار كردند، انتقام مىگيرد»[31]31)
سوم؛ در فهم روایات باید به «درایةالحدیث» توجه کرد که برخی از روایات اسلامی تاریخمند بوده و شرایط زمانی و مکانی خاصی صادر شدهاست. مثلاً برخی از روایاتی که در فضیلت قم مطرحشده را باید در بستر حوادث سالهای میانه انقراض دولت امویان و ظهور دولت عباسیان فهمکرد. در اواخر دوران بنیامیه قیامی به رهبری «ابناشعث» در عراق رخداد که یکی از قبایل عرب ساکن کوفه، به نام بنیاشعر (اشاعره) هم شرکتداشتند. این قیام شکستخورد و بازماندگان آنها در اقصی نقاط مملکت پهناور اسلامی متواریشدند. انقلابیون اشعری به ایران متواری و در «قم» کنونی ساکنشدند. آنها با کمک مردم محلی، در آن منطقه برج و بارویی ساختند و آن را قم نامیدند که تا اندازه زیادی از حکومت مرکزی استقلالداشت. اشعریان از محبان اهلبیت (علیهم السلام) بودند و از این رو «قم» از آن زمان مأمنی برای انقلابیون مختلف شیعی، اعم از کیسانی و عباسی و امامی شد. با انقلاب عباسیان ضد امویان، اشعریان قم هم در آن شرکت کردند و پس از روی کارآمدن عباسیان، به پاداش این همکاری، حکومت قم را بهدست گرفتند که استقلالی بیشاز پیش داشتند. بعدها اشعریان به تدریج به جناح امامی شیعیان نزدیک شدند. بههرحال این روایات بر فرض صحت سند، به چنین ماجراهایی اشاره دارد. نتیجه، این که این روایت و روایات مشابه از نظر سند ضعیف است و از لحاظ دلالت، بر امراض و بلاهای جسمی دلالت ندارند؛ بلکه به فتنههای عقیدتی و فکری و امنیتی مربوط است