امیر المومنین علیه السلام در روایتی می فرمایند:
و الّذی نَفْسی بِیَدِهِ ، ما جُمِعَ شَیءٌ إلى شَیءٍ أفضَلَ مِن حِلمٍ إلى عِلمٍ.
سوگند به آن که جانم در دست اوست چیزی محبوبتر و با فضیلتتر از اجتماع علم با حلم نیست.
چند نکته کوتاه پیرامون این حدیث شریف:
1. هر گاه دو فضیلت مثل علم و سخاوت که با یکدیگر جمع بشود موجب فضیلت مضاعفی می شود اما در میان همه فضیلت ها که با هم جمع شود بهترین فضیلت است جمع شدن فضیلت علم و حلم است .
2. خصوصیت علم- هر علمی که باشد- به انسان بسیار عزت می دهد. اهل علم در دلِ خودشان احساس عزّت و برتری میکنند، این طبیعتِ علم است. العلمُ سلطان اما علم یک آفت دارد که آن تکبر و غرور ورزیدن است و متاسفانه برخی از افراد که علم دارند به جهت عالم بودنشان، دیگران را تحقیر می کنند و در این آفت بین علمها تفاوتی وجود ندارد. و چیزی که می تواند شخص عالم را از آفت دور کند، حلم است.
3. حلم یعنی انسان ظرفیت وجودیاش زیاد بشود، اگر انسان از چیزهایی که مایۀ خرسندی برخوردار است، خود را نبازد، و اگر به چیزهایی که مایۀ ناراحتی است مبتلا هست، خود را نبازد و از مسیر صحیح خارج نشود. این، حلم است. به تعبیر عامیانه جنبه داشته باشد.
در پایان نکته ای مهم را درباره آداب زیارت یادآوری میکنم که لازم است زائران محترم توجه بیشتر نمایند ما در حرم مطهر در محضر ولی خدا هستیم که بر اساس روایات، امام علیه السلام سخن ما را میشنوند و سلام ما را پاسخ میدهند. حضور در پیشگاه امام علیه السلام اقتضاء میکند که از بلند کردن صدا در حرم مطهر و اطراف ضریح مطهر پرهیز شود حتی صلوات هم آهسته فرستاده شود تا ضمن حفظ احترام مقام امام علیه السلام و رعایت ادب حضور مزاحمتی برای حضور قلب زائران ایجاد نشود و همچنین همه زائران عزیز با لباس مناسب به حرم مطهر مشرف شوند و خواهران گرامی در همه مکانها خصوصاً حریم قدس رضوی با حجاب و پوشش کامل حضور پیدا کنند.
خشنودی حضرت رضا علیه السلام صلوات
متن اصلی:
الشرط الثانی: قصد المسافة- درس 90
جلسه 90، دوشنبه 1394/7/13
حدیث:
عن الصادق جعفرِ بنِ محمدٍ«علیهماالسلام» عن ابیه، عن آبائه«علیهمالسلام» قال: قال امیرُ المؤمنین«علیهالسلام»: ما جُمِع شیءٌ الی شیءٍ أفضَلَ مِن حِلمٍ الی علمٍ. گاهی دو فضیلت که با یکدیگر جمع بشوند، موجب فضیلتِ مضاعفی میشوند. لکن در فضیلتهای با یکدیگر جمع شده، چیزی محبوبتر و با فضیلتتر از اجتماع علم با حلم نیست. علم، یک قدرتِ معنوی است. انسانِ صاحب علم، هر علمی، احساس یک قدرتی در دل خود میکند. اهل علم در دلِ خودشان احساس عزّت میکنند، احساس برتری میکنند. این، طبیعتِ علم است. العلمُ سلطان. علم امر با فضیلتی است، این عزّتِ ناشی از علم هم امر مطلوبی است، خیلی خوب است. اهل علم خودش را ذلیل و کوچک نمیکند، لکن آفت دارد، آفتش این است که تکبر بورزد یا غرور به او دست بدهد یا کسانی را که دارای علم نیستند تحقیر بکند! مرحوم آقانجفی قوچانی در شرح حال خودش که شاگرد آخوند بوده، میگوید: وقتی آخوند بر روی منبرِ تدریس مینشست، مثل یک سلطان، آنچنان با عظمت، با ابهت بر روی منبر قرار میگرفت چون مسلّط بود، در اصول، یک عظمتی، یک احساس قدرتی، مثل یک پادشاهی روی منبر مینشست. این، عزّت است، لکن اگر این عزّت دچار آن آفتها بشود، یعنی موجب بشود که انسان کسی را که دارای علم نیست، تحقیر بکند یا خودش را از آدمهای معمول بالاتر بگیرد، احساس تکبر کند، به دیگران اهانت بکند، اینطور علمی مذمّت شده است. ما دیدیم کسانی را که صاحب علماند گاهی اوقات آنچنان با تحقیر به دیگران نگاه میکنند کأنّه اصلاً آنها موجود نیستند! در بعضی از اهل علم خودمان و غیرِ خودمان یعنی افرادی که عالم در علوم دیگر هستند، اینها را از نزدیک مشاهده کردیم. برای اینکه این آفات وجود نداشته باشد، حلم لازم است. حلم یعنی انسان ظرفیت وجودیاش زیاد بشود، از چیزهایی که مایۀ خرسندی است، خود را نبازد، از چیزهایی که هم مایۀ ناراحتی است، خود را نبازد. این، حلم است. ظرفیت داشتن، به تعبیرِ معروفِ عامیانه: جنبه داشتن، میگویند فلانی آدمِ باجنبهای است، حلم یعنی این. زود عصبانی نشود، زود به شعفهای زیادی و خرسندیهای زیادی نیفتد. بنابراین، علم وقتی با حلم همراه شد، این جزو با فضیلترین چیزهاست. [امالی، صفحۀ 371