علت قبول ولیعهدی توسط امام رضا ( علیه السلام )

حدیث با موضوع

توضیحات

سلام علیکم—بسم الله الرحمن الرحیم -باعرض تسلیت ایام
۱.امام رضا ( علیه السلام ) هنگامی ولایت عهدی را پذیرفت که به این حقیقت پی برده بود، در صورت امتناع بهایی را که باید بپردازد تنها جان مقدس خودش نمی باشد، بلکه علویان و دوستدارانش نیز همه در معرض خطر واقع می شدند. بر امام لازم بود که جان خویشتن و شیعیان و دوستدارانش را از گزندها برهاند زیرا امت اسلامی به وجود آنان و آگاهی بخشیدنشان بسیار نیاز داشت. امام و شاگردانش باید می ماندند تا برای مردم، چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشکلات و هجوم شبهه ها باشند.
در آن زمان، موج فکری و فرهنگی بیگانه بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان کفر و الحاد را در قالب بحث های فلسفی و کلامی می آورد. بر امام لازم بود بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند و شاهد بودیم که چه زیبا از عهده این مسئولیت برآمد.
۲.امام ( علیه السلام ) با قبول ولایت عهدی یک اعتراف ضمنی از عباسیان گرفت که علویان هم در حکومت سهم شایسته ای دارند. تا آن زمان، خلفای عباسی چنین حقی را برای علویان نپذیرفته بودند، این اقدام به خوبی می توانست بطلان اقدامات حلفای پیشین را در خلاف این جهت، اعم از اموی و عباسی نشان دهد.
۳.امام ( علیه السلام ) می خواست مردم اهل بیت را در صحنه سیاست، حاضر بیابند و آنان را فراموش نکنند و گمان نکنند که اهل بیت فقط علما و فقهایی هستند که در عمل هرگز به کار امت نمی آیند.
۴.امام ( علیه السلام ) در ایام ولایت عهدی خویش چهره واقعی مامون را به همه شناساند و با افشای نیت و هدف های وی در کارهایی که انجام می داد، هر گونه شبهه و تردیدی را از نظر مردم برداشت.
امام رضا ( علیه السلام ) به صور گوناگون برای روبه رو شدن با توطنه های مأمون اتخاذ موضع کرد که مأمون آنها را قبلا به حساب نیاورده بود. مثلا:
-امام به منظور وداع از رسول خدا وارد حرم پیامبر شد و گریست و در جواب محوّل سجستانی که علت گریه او را جویا شد. فرمود: من از جوار جدّم بیرون رفته در غربت از دنیا خواهم رفت.
-امام در این سفر که می دانست بازگشتی ندارد هیچ یک از افراد خانواده اش حتی فرزند محبوبش جواد ( علیه السلام ) را هم نیاورد در حالی که آن یک سفر کوتاه نبود و ماموریتی بس بزرگ بود این خود دلیل روشنی بود بر اینکه این مسافرت از نظر امام ( علیه السلام ) هیچ آینده روشنی نداشت.
5. امام با پذیرفتن خلافت، مشروعیت حکومت مامون را زیر سؤال برد همچنین زمینه را طوری چید که مأمون را رویا روی این حقیقت قرار دهد. امام ( علیه السلام ) فرمود: می خواهم کاری کنم که مردم نگویند علی بن موسی به دنیا جسبیده، بلکه این دنیاست که از پی او روان شد. با این شگرد به مامون فهماند که نیرنگش موفقیت آمیز نبوده است.
– امام ( علیه السلام ) در هر فرصتی تاکید می کرد که به اجبار و با تهدید به قتل، ولایت عهدی را پذیرفته است، نه تنها با گفتار که رفتارش نیز در تمام طول مدت ولایت عهدی از عدم رضایت و مجبور بودنش حکایت می کرد.
– امام ( علیه السلام ) از کوچکترین فرصتی که به دست می آورد سود جسته، این معنا را به دیگران یادآوری می کرد که مامون در اعطای سِمَت ولی عهدی کار مهمی نکرده، جز آن که در راه برگرداندن حق مسلم او که قبلا از دستش به غصب ربوده بود، گام برداشته است. بارها اعلام می کرد که ولایت حق ماست و این حق را خدای عز و جل به ما داده است.
– آن چه امام در سند ولایت عهدی نوشت از همه مؤثرتر و مفیدتر بود.– امام برای پذیرفتن مقام ولایت عهدی شروطی قائل شد که طی آنها از مامون چنین خواسته بود: «امر و نهی نکنم و فئوا ندهم و قضاوت ننمایم و عزل و نصب نکنم و آئینی که هم اکنون در عصر خلافت تو رایج است تغییر ندهم.» مامون به تمام این شروط پاسخ مثبت داد.(ارشاد ج 2ص611)
به این ترتیب امام ( علیه السلام ) بر قسمتی از اهداف مأمون خط بطلان کشید و قانونی نبودن حکومت را آشکار کرد.
خداوند توفیق زیارت ائمه ( علیه السلام ) را به همه ما عنایت بفرماید به برکت صلوات برمحمد و آل

اعتقادی
Begin WebGozar.com Counter code End WebGozar.com Counter code