سلام علیکم . بسم الله الرحمن الرحیم .امام صادق علیه السلام در روایتی می فرمایند: روزی رسول خدا بر بالین جوانی که در حالت احتضار بودند حاضر شدند، پیامبر به این جوان" لااله الا الله" را تلقین دادند و درخواست کردند کلمه لا اله الا الله را بگوید، اما فاعتقل لسانه مرارا. زبانش بند آمد و نتوانست بگوید. حضرت به مادرش فرمودند: آیا تو نسبت به این جوان ناراحتی؟ مادرش گفت ناراحتم و شش سال است که با او صحبت نکردم .در این زمان حضرت درخواست کردند که از فرزندش راضی شود،مادرش قبول کرد، همین که مادر اظهار رضایت کرد. مجددا پیغمبر روی مبارک را به جوان محتضر نمودند و فرمودند: قل: لا اله الّا الله! فقالَها. این بار این جوان توانست کلمۀ توحید را بگوید.
دو نکته کوتاه پیرامون حدیث شریف:
1. اهمیت رضایت پدر و مادر خصوصا مادر فوق العاده است، همه باید سعی کنند رضایت پدر و مادر را بدست بیاورند. اگر شخصی پدر و مادرش از دنیا رفته است، سعی کند با طلب مغفرت، با فرستادنِ خیرات برای او رضایت او را جلب کند.
2. طبق این حدیث شریف متوجه شدیم که ناراحتی مادر سبب گرفته شدن زبان جوان در هنگام احتضار شد و روشن است که عملکرد مثبت یا منفی در آینده انسان تاثیر گذار است. لذا تاثیرات دستورات شرعی و معارف و آداب شرع، در عملکرد انسان مورد توجه قرار بگیرد. مثلا گاهی اوقات فردی میخواهد یک کارِ خیری را انجام بدهد اما توفیقش بدست نمیآید. علّتش چیست؟ وقت دقت می شود می بیند، در جایی خطایی از او سرزده، آن است که نمیگذارد که انسان توفیق پیدا کند. بنابر این گاهی اوقات خطاها و اشتباهاتی از انسان سر میزند که مانع حرکت کردن در صراط مستقیم می شود.
در پایان نکته ای مهم را درباره آداب زیارت یادآوری میکنم که لازم است زائران محترم توجه بیشتر نمایند ما در حرم مطهر در محضر ولی خدا هستیم ادب حضور اقتضاء میکند که از بلند کردن صدا در اطراف ضریح مطهر هر چند برای صلوات فرستادن یا درخواست صلوات پرهیز شود تا مزاحمتی برای حضور قلب دیگر زائران ایجاد نشود و همچنین همه زائران عزیز با لباس مناسب به حرم مطهر مشرف شوند و خواهران گرامی در همه مکانها خصوصاً حریم قدس رضوی با حجاب و پوشش کامل حضور پیدا کنند.
خداوند متعال توفیق قدر شناسی از مقام والدین برای همه ما روزی بفرماید به برکت صلوات
فصل دوم: قواطع سفر
جلسه 246، 1396/7/30
حدیث:
عن سعید بن یَسار قال: سمعتُ اباعبدالله جعفرَ بنَ محمدٍ«علیهماالسلام» یقول: إنَّ رسول الله«صلیاللهعلیهوآله» حَضَر شابّاً عند وفاتِه. میفرماید: جوانی در حال احتضار بود، پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآله» بر بالین او حاضر شدند. فقال له: قل «لا اله الّا الله»، پیغمبر به او فرمود کلمۀ توحید را بگو! فاعتَقَلَ لسانُه مِراراً، زبانش بند آمد، نتوانست بگوید. مراراً هم نشاندهندۀ این است که حضرت تکرار کردند، فرمودند: بگو لا اله الّا الله! بگو لا اله الّا الله! باز زبانش بند آمد، نتوانست بگوید. فقال لامرأةٍ عند رأسِه، بانویی بالای سرِ این جوان نشسته بود، حضرت به او فرمودند: هل لهذا امٌّ؟ آیا این جوان مادری دارد؟ قالت: نعم، أنا اُمُّه. بله، من مادرش هستم. قال: أفَساخطةٌ أنتِ علیه؟ حضرت به مادرش فرمودند: آیا تو نسبت به این جوان خشمگینی؟ از او ناراحتی؟ قالت: نعم، بله، من از او ناراحتم. ماکَلَّمتُه منذُ سِتَّ حِجَج، شش سال است با او حرف نزدم! محبت مادر یک طور دیگر است، ماها درست کیفیت و آن شورِ محبتِ مادری را نمیفهمیم. این جوان با مادرش چه کرده بوده که مادرش شش سال با او حرف نمیزده است! قال لها: إرضِی عنها، حضرت به او فرمودند: از فرزندت راضی شو! از او بگذر! قالت: رَضِیَ الله عنه یا رسولَ الله بِرِضاکَ عنه، قبول کرد، گفت: خدا از او راضی باشد حال که شما دلتان میخواهد که من راضی باشم، حرفی ندارم. به مجرّد اینکه این حرف را زد، فقال له رسولُ الله«صلیاللهعلیهوآله»، پیغمبر روی مبارک را به جوان محتضر نمودند و فرمودند: قل: لا اله الّا الله! فقالَها. این بار این جوان توانست کلمۀ توحید را بگوید. اهمیت رضایت مادر فوق العاده است، همه باید سعی کنند رضایت مادر را بدست بیاورند. اگر شخصی مادرش از دنیا رفته است، سعی کند با طلب مغفرت، با فرستادنِ خیرات برای او رضایت او را جلب کند. یک نکته هم این است که دستورات شرعی و معارف و آداب شرع، تأثیراتش در عملکرد انسان مورد توجه قرار بگیرد. ما گاهی اوقات میخواهیم یک کارِ خیری را انجام بدهیم اما توفیقش بدست نمیآید. علّتش چیست؟ نمیدانیم. ما چون متوجه کارهای خودمان نمیشویم، غالباً مراقبت نمیکنیم. اگر در کار خود دقت کنیم و مراقبت کنیم، علّتش را پیدا میکنیم. یک جایی یک خطایی از ما سرزده، آن است که نمیگذارد که انسان توفیق پیدا کند. میخواهید تضرّع کنید، میخواهید دعا کنید، میخواهید متوسل بشوید، میخواهید نماز بخوانید، نمیشود! میخواهید سجده کنید، «فلایَستَطیعون»! در آیۀ شریفۀ قرآن. که بعد «خاشعةً (ظاهراً) ابصارُهم»، یک چیزی شبیهِ این. «و قد کانوا یُدعون الی السجود و هم سالمون»، یک وقتی بود که میتوانستند سجده کنند و سجده نکردند، فرصت را از دست دادند. به هر حال، این روایت در خصوص رفتار با مادر بود.