سلام علیکم. بسم الله الرحمن الرحیم.امام صادق در روایتی نورانی می فرمایند:
اُرْجُ اَللَّهَ رَجَاءً لاَ یُجَرِّئُکَ عَلَى مَعَاصِیهِ وَ خَفِ اَللَّهَ خَوْفاً لاَ یُؤْیِسُکَ مِنْ رَحْمَتِهِ .
آنچنان به خدا امید داشته باش که تو را بر معصیت او گستاخ نسازد، و آنچنان از خدا بترس که تو را از رحمتش ناامید نسازد.
دو نکته کوتاه پیرامون حدیث شریف:
1. رجاء و امید به رحمت و کمک و مغفرت الهی لازم است و ناامید از رحمت الهی گناه کبیره است. رجاء و امید به خدا یعنی همیشه ارتباط بین دل شما و خداى شما باید برقرار باشد؛ بدانید که میتوانید از او رحمت و تفضل و مغفرت جلب کنید البته امید و رحمت الهی به نحوی نباشد که ما را بر انجام معصیت گستاخ کند.مثل اینکه کسی بگوید خداوند ما را به گل روی اهل بیت عذاب نخواهد کرد یا اینکه کسی بدون اینکه وسیله تقربی و عملی داشته باشد، امیدوار باشد این موارد مغرور شدن به خدای متعال است که از این کار منع شده ایم.
2. همان طور که امید به رحمت خدا لازم است، خوف و ترس و تعظیم وتکریم از خدای متعال لازم است این خوف و تعظیم، لازمۀ معرفت و شناخت است. کسی که به خدا معرفت داشته باشد، خوف پیدا میکند. هر چه معرفت انسان بیشتر باشد، خوف و تعظیمش به خدا بیشتر است. لذا بچۀ کوچک برای عالم یا دانشمند یا مرجع تقلید احترامی و تعظیمی ندارد چون مقام عالم یا دانشمند یا مرجع تقلید نمی شناسد و علت اینکه ما در مقابل پروردگار عالم خوفمان کم است این است که معرفتمان کم است ضمنا نباید خوف و ترس از خدا نباید به قدری باشد که انسان را مأیوس کند
امالی، صفحۀ 65.
در پایان نکته ای مهم را درباره آداب زیارت یادآوری میکنم که لازم است زائران محترم توجه بیشتر نمایند در محضر ولی خدا هستیم ادب حضور اقتضاء میکند که از بلند کردن صدا در اطراف ضریح مطهر پرهیز شود حتی صلوات هم آهسته فرستاده شود تا مزاحمتی برای حضور قلب زائران ایجاد نشود و همچنین همه زائران عزیز با لباس مناسب به حرم مطهر مشرف شوند و خواهران گرامی در همه مکانها خصوصاً حریم قدس رضوی با حجاب و پوشش کامل حضور پیدا کنند.
شادی روح همه شهدا و امام شهدا و نثار روح مقدس حضرت رضا علیه السلام صلوات
متن اصلی:
ادلة وجوب القصر- درس 9
جلسه 9، دوشنبه 1393/2/8
حدیث :
عن ابی حمزة الثمالی قال: قال الصادقُ جعفرُ بنُ محمد علیهماالسلام: اُرجُ اللهَ رجاءً لایُجَرِّئُک علی معاصیه و خَفِ اللهَ خوفاً لایُؤیِسُک مِن رحمته.
پس اوّلاً رجاء، امید به رحمت و مغفرت الهی، به عون الهی، لازم است. که یکی از گناهان کبیره را یأس عن رَوح الله دانستند. پس همیشه ارتباطِ بین دل شما و خدای شما باید برقرار باشد، بدانید که میتوانید از او جلب رحمت و تفضّل کنید. لکن این رجاء و امید به نحوی نباشد که ما را بر انجام معصیت گستاخ کند. گاهی اوقات طوری با مردم حرف میزنیم یا با خودمان حدیثِ نفس میکنیم که گویی به خاطر گلِ روی ائمه علیهمالسلام، خدای متعال ما را هیچ عذاب نخواهد کرد! این، جرأت دادن و گستاخ کردن به معصیتِ الهی است. این، اغترار بالله است. در دعاها، در موارد متعددی، از مغرور شدنِ به خدا، اغترارِ بالله منع شدیم؛ در صحیفۀ سجادیه آمده است: و الشقاء الاشقی لمن اغترّ بک ما أبعَد تَصرُّفَه فی عذابِک، فقراتِ تکاندهندهای است. اغترار بالله صوری دارد، یکی از صورتهای اغترار بالله این است که انسان هر چه معصیت کند چون میبیند خدای متعال او را مجازات نکرد، مغرور بشود، بگوید خدا با ما کاری ندارد! یکی دیگر از صور این است که: انسان بدون اینکه وسیلۀ تقرّبی پیدا کند و در پیش بگیرد نسبت به خدای متعال، امیدوار باشد. رندِ شرابخواری اینطور شعر میگفت:
ساقیِ کوثر نمیدارد دریغ از ما شراب عشقها خواهیم کرد، اینجا شراب، آنجا شراب!
یعنی اینجا گناه میکنیم، آنجا هم حضرت هست و دست ما را میگیرد. این، اغترار بالله است. از آن طرف هم خوفِ از خدای متعال لازم است. این خوف، لازمۀ معرفت است. کسی که معرفت داشته باشد، خوف پیدا میکند. هر چه معرفت انسان بیشتر باشد، خوفش بیشتر است. یک بچۀ کوچک هیچ خوفی، از یک آدمِ قدرتمند ندارد چون قدرتِ او را نمیفهمد، درک نمیکند اصلاً لذا هیچ خوفی هم ندارد. یک آدمِ بزرگتر، میفهمد که این آدم قدرتمند است، باید از او ترسید. همچنان که یک بچۀ کوچک برای یک عالم، برای یک دانشمند، برای یک مرجع تقلید احترامی قائل نیست، چون نمیفهمد که این مقامش چقدر است. وقتی بزرگ شد، آنوقت میفهمد این مقامش خیلی بالاست. علت اینکه ما در مقابل پروردگار عالم خوفمان کم است این است که معرفتمان کم است، تکریم و تعظیممان کم است چون عظمتِ پروردگار را، آن معدنُ العظمه ـ فَتَصَل الی معدنِ العظمة ـ را درک نکردیم، نفهمیدیم؛ لذا تکریم و تعظیم ما کم است، خوفمان کم است. بنابراین، خوف هم لازم است. لکن این خوف نباید به قدری باشد که انسان را مأیوس کند. اگر انسان یأس پیدا کرد، این از یک صفت خوب و پسندیده به یک صفت زشت و ناپسند برمیگردد.[ امالی، صفحۀ 65.]