وطن بر دو قسم است:
وطن اصلی : جایی که انسان در ابتدای زندگی ( یعنی دوران کودکی و نوجوانی ) در آنجا رشد و نمو پیدا کرده و بزرگ شده است.
وطن اتخاذی: جایی که مکلف آن را برای سکونت دائم یا مدت طولانی مثلاً40، 50 سال برگزیده است.
جایی که بنای زندگی در آنجا به مدت حداقل یکی دو سال داشته باشد به نحوی که در آنجا مسافر به حساب نمی آید در حکم وطن بوده و نماز در آن مکان تمام و روزه صحیح است.
صرف تولد در شهری باعث نمیشود که آنجا وطن اصلی او شود، بلکه لازم است مدتی در آنجا بوده و رشد و نمو پیدا کرده باشد، مثلاً کسی که در جائی به دنیا آمده و بعد از تولد، در آنجا رشد و نمو نکرده، آنجا وطن اصلی او محسوب نمیشود، بلکه وطن اصلی وی جائی است که پس از تولد به آنجا برده شده و در آنجا رشد و نمو پیدا کرده است.
###### برای این که جایی، وطن اتخاذی محسوب شود سه شرط لازم است:
یک. قصد قطعی سکونت دائم و یا سکونت چند ماه در هر سال برای همیشه در آن جا داشته باشد .
دو. باید قصد توطن در آبادی و شهر خاص و معین داشته باشد، بنابراین نمیتوان مثلاً یک کشور را وطن قرار داد.
سه. فراهم کردن لوازم وطنیّت مثلاً چنانچه کارهائی را انجام بدهد که عادتاً انسان برای توطن در یک محلی آن کارها را میکند (مثل تهیه منزل و راه انداختن کسب و کار ) و لو زمانی هم نماند وطن صدق میکند و چنا نچه لوازم توطن را فراهم نکند باید مدتی بماند تا وطن برای او صدق کند .
در وطن جدید، تملک خانه و غیر آن شرط نیست.
ممکن است انسان دارای دو وطن اصلی باشد، بنابراین عشایری که نقل و انتقال همیشگی از ییلاق به قشلاق و بر عکس دارند تا روزهایی از سال را در یکی و روزهایی را در دیگری بگذرانند و هر دو مکان را برای زندگی خود انتخاب کرده باشند، هر یک از آن دو مکان، وطن آنان می باشد و برآنان در آن دو مکان حکم وطن جاری میگردد، و اگر فاصلهی بین آن دو به مقدار مسافت شرعی باشد، در راه سفر از یکی به دیگری، حکم سایر مسافرین را دارند.
ممکن است انسان دارای 2 وطن اتخاذی باشد و در بیشتر از آن منوط به صدق عرفی است.