8. خوش اخلاقی1 برو به برنامه

در جهاد تبیین یکی از مهمترین شیوه ها، تخاطب و گفتگوی واقعی است. پیش شرط و لازمه اصلی برای این گفتگو اخلاق و برخورد خوب در بحث است. تاثیر خوش اخلاقی در این است که اگر در یک گفتگو، حتی اگر فرد مقابل با نظر شما کاملا مخالف باشد، شما را به عنوان یک انسان خوش اخلاق و مهربان قبول داشته باشد. در این صورت یقینا زمینه پذیرش برای فرد مقابل بیشتر ایجاد می‌شود.

الگوی مسلمانان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در اوج خوش اخلاقی بود. یکی از تحریفاتی که در دنیای غرب، نسبت به پیغمبر صلی الله علیه و اله انجام شده است این است که پیامبر صلی الله علیه و اله را با خشونت معرفی کرده اند، در حالی که پیغمبر صلی الله علیه و اله فوق العاده، اخلاق اجتماعی والا و بالایی داشتند، جذب پیغمبر به دین خدا؛ با این نفوذ بر دل ها بود. اخلاق اجتماعی ایشان خیلی ها را عاشق ایشان می‌کرد. دلش برای همۀ جامعه می‌تپید. در حق جامعه پدری می‌کرد، برای همین به او پدر امت گفته می‌شود. پدری که تمام تلاش خودش را می‌کند برای سعادت فرزندانش. رابطه بسیار عمیق بین ایشان و امت وجود داشت. این است اخلاق پیغمبر، اخلاق یک پدر دلسوز. بعضی ها دل بزرگند، یعنی همان قدر که برای بچه خودش دلسوزی می‌کند، همان قدر برای تک تک آدم ها دلسوزی می‌کند. پیغمبر صلی الله علیه و اله اخلاقش این طوری بود.

خداوند در جای جای قرآن؛ از این اخلاق پیغمبر صلی الله علیه و اله حرف می‌نزد و امت را باخبر از این اخلاق پدری و دلسوزانه او می‌کند. خداوند می‌فرماید:

( قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ ) 2

(به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!)

یعنی رنج شما، رنج پیامبر است. شما ناراحت بشوی، او ناراحت می‌شود. تا حالا شده شما را کسی اینقدر دوست داشته باشد؟ از ناراحتی شما، ناراحت بشود؟ بعد خدا دست بر نمی‌دارد از اخلاق اجتماعی پیغمبر می‌فرماید:

( حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ )

جوش شما را می‌زند

یعنی برای او فرقی نمی‌کند شما مومن باشی یا کافر 3، او دلش برای بشریت می‌تپد. در ادامه از دلسوزی خاص پیغمبر صلی الله علیه و اله برای مومنین سخن می‌گوید این آقایی که دلش برای هدایت بشریت می‌تپد، برای مومنین که دیگر مهربانی خاصی دارد. می‌فرماید:

( رَؤُفٌ رَحيمٌ ) 4

آیا ما اینگونه پیغمبر را به جهان معرفی کردیم؟ مردی با اوج مهربانی. مردی با دلی به وسعت تپیدن برای تمام بشریت. بعد این اخلاق اجتماعی پیغمبر، چقدر بین ما رواج دارد؟ ما خودمان چقدر دلمان برای هم می‌تپد. این اخلاق اجتماعی و خوش اخلاقی در قلب دین ما قرار دارد.

### مدل تبیینی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم

تبیین پیامبر صلی الله علیه و اله با روی گشاده و اخلاقی خوش اتفاق می‌افتاد. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می‌‌فرماید:

( وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِن ْحَوْلِك ) 5

(اى پیامبر، اگر درشتخوى و سختدل بودى، قطعاً همه از گرد تو پراکنده شده بودند.)

خداوند به پیامبر صلی الله علیه و اله نمی‌فرماید که اگر به تو معجزات را نمی‌دادیم، مردم از تو فاصله می‌گرفتند، اما خداوند در این آیه بر خُلق پیامبر صلی الله علیه و اله تأکید می‌کند و به ایشان می‌‌فرماید: «اگر بداخلاق بودی، همه از کنارت می‌‌رفتند.» این نشان می‌دهد که خوش‌خلقی پیامبر صلی الله علیه و اله همه را جذب کرد و مردم گرد پیامبر صلی الله علیه و اله را فراگرفتند. اخلاق نیکوی نبوی در رواج اسلام و سرپاماندن آن بسیار نقش‌آفرین بود.

امام‌حسین علیه السلام می‌‌فرمایند: «اَلخُلقُ الحَسَنُ عِبادَةٌ»

(خوش‌اخلاقی عبادت است.)

در بیان گهربار امام علیه السلام اهمیت خوش‌خلقی تا آنجاست که برای انسانِ آراسته به آن، عبادت محسوب می‌شود. بنابراین، فرد مسلمان نباید فقط نماز و روزه و حج را عبادت بداند؛ بلکه خوش‌اخلاقی با خانواده و دیگران نیز جزء عبادات است.

منبع

1. این فصل، از سخنرانی حجت الاسلام راجی با موضوع «اخلاق تشکیلاتی» استخراج شده است

2. توبه،128.

3. علامه طباطبایی رحمه الله علیه : « عناى آيه اين است: هان اى مردم! پيغمبرى از جنس خود شما مردم بيامده كه از اوصافش يكى اين است كه از خسارت ديدن شما و از نابود شدنتان ناراحت مى‏شود، و ديگر اينكه او در خيرخواهى و نجات شما چه مؤمن و چه غير مؤمن حريص است، و اينكه او نسبت به خصوص مؤمنين رؤوف و رحيم است، و با اينكه اوصافش چنين است آيا باز هم جا دارد كه از او سرپيچى كنيد؟ نه، بلكه سزاوار است كه از او اطاعت كنيد، چون او رسولى است كه قيام نكرده مگر با امر خدا، اطاعت كردن از او اطاعت خدا است، آرى، جا دارد به او نزديك شويد و با او انس بگيريد، چون او هم مثل خود شما بشر است، پس بهر چه دعوت كرد بپذيريد، و هر خيرخواهى كه نمود بكار ببنديد.» (ترجمه تفسیر المیزان، ج9، ص561)

4. توبه،128.

5. آل‌عمران، ۱۵۹.

### خوش اخلاقی علما

مرحوم واله رحمه الله علیه که از اساتید شاخص اخلاق بودند، می‌فرمودند:

وقتی یكی از كتاب‌های آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی رحمه الله علیه تازه چاپ شده بود، سید بزرگواری آن را مطالعه می‌كند و پس از مطالعه، به آن اِشكال می‌گیرد و به آقا ناسزا می‌گوید. وقتی آقا، آن سید بزرگوار را می‌بیند، با سعۀ صدر به آن سید می‌گوید: «اگر شرعاً اجازه داشتم، دست شما را می‌بوسیدم» و سپس می‌افزاید: «شنیده‌ام كه مرا ناسزا گفته‌ای! این عمل شما از دو حال خارج نیست: یا به حق است، پس مرا بیدار كرده و به اشتباهم آگاه کرده‌ای؛ یا به ناحق است، پس بهانه‌ای دست من داده‌ای كه وقتی فردای قیامت دست مرا گرفتند و خواستند به‌سوی جهنم ببرند، به همین بهانه جدت مرا یاری كند.» اخلاق ایشان چنین بود.1

این نمونه‌ای از اخلاق نبوی است که ایشان در زندگی پیاده کرده بود.

منبع

1. خاطراتی از آییمه ی اخلاق، مرتضی عطایی، ص43

##### از شکنجه اسراء ایرانی تا شهادت

دربارۀ اخلاق مرحوم حجت السلام ابوترابی رحمه الله علیه نیز نقل کرده‌اند:

آقای ابوترابی وقتی در اردوگاه اسرا در عراق بود، زیر شدیدترین شکنجه‌ها قرار داشت؛ اما هیچ‌‌گاه آه‌وناله نکرد. افسر ارشد اردوگاه که بسیار ایشان را شکنجه می‌‌کرد، ترفیع درجه گرفت و سرهنگ شد؛ لذا برای او مراسم جشن در اردوگاه برگزار کردند و همۀ افسران عراقی به او تبریک ‌گفتند. آقای ابوترابی از دوستانش خواست تا با کمی آرد و شکر، یک کیک کوچک درست کنند. بعد کیک را در یک پارچه پیچید و به دفتر سرهنگ برد. آقای ابوترابی ارشد اردوگاه بود و به‌نمایندگی از دیگر اسرای ایرانی وارد اتاق سرهنگ شد. سرهنگ مثل همیشه با حالتی غرورآمیز گفت: «چه شده؟ امروز در جشن ما چه می‌‌خواهی؟» آقای ابوترابی پارچه را از روی کیک برداشت و گفت: «ما و اسرا شنیده‌ایم که ترفیع درجه گرفته‌اید. برای عرض تبریک این کیک را از سهمیۀ آرد و شکر خودمان برای شما درست کردیم.» از آن روز، در نتیجۀ اخلاق نیکوی آقای ابوترابی، رفتار آن سرهنگ با همۀ اسرا تغییر کرد.

نقل کرده‌اند مسئول شکنجۀ اسرا در تکریت ۵، آقای کاظم عبدالامیر بود. خوش‌اخلاقی آقای ابوترابی تحولی در او به‌وجود آورد که از کار خود توبه کرد و بعدها، جزء شهدای مدافع حرم شد. این‌ها همه از آثار اخلاق نبوی و نیکوست. 1

حضرت علی علیه السلام می‌‌فرمایند:

«رَوِّضوا أَنفُسَكُم عَلَی الاخلاقِ الحَسَنَة ِفَإِنَّ العَبدَ المُؤمِنَ یبلُغُ بِحُسنِ خُلقِهِ دَرَجَةَ الصّائِمِ القائِمِ» 2

(خودتان را با خوش‌اخلاقی تمرین و ریاضت دهید؛ زیرا بندۀ مسلمان با خوش‌اخلاقی‌اش به درجۀ روزه‌گیر شب‌زنده‌دار می‌‌رسد.)

طبق این فرمایش اگر اخلاق انسان خوب باشد، صاحب درجه و مقامات عالی خواهد شد. بنابراین باید انسان خودش را به خوش‌اخلاقی عادت دهد.

ایشان در جای دیگری می‌فرمایند: «الإنسانُ عَبدُ الإحسان» 3

( انسان بنده احسان است.)

مردم بندۀ محبت هستند و اگر از انسان محبت ببینند، جذب می‌‌شوند. اگر افراد مذهبی و اهل مسجد به مردم محبت نکنند، به‌طبع مردم جذب محبت افراد غیرمذهبی می‌شوند؛ به‌خصوص جوان‌ها بیشتر در معرض محبت افراد غیرمتدین قرار می‌گیرند؛ پس باید با اخلاق خوش، جذبه و کشش به‌سمت مذهب را بیشتر کرد؛ همان‌گونه که کریم اهل‌بیت، امام‌حسن مجتبی علیه السلام ، با مرد شامی چنین کردند:

مردی از اهل شام وارد مدینه شد. بر اثر تبلیغات سوء معاویه و دیگر دشمنان اهل‌بیت، آن مرد کینه‌ای عمیق از امام‌علی علیه السلام و فرزندانش در دل داشت. یک روز که امام‌حسن علیه السلام را سوار بر مَرکب دید، زبان به ناسزا گشود و با صدای بلند، آن حضرت را لعن و نفرین کرد؛ اما امام در برابر یاوه‌گویی‌های او سکوت پیشه کردند. وقتی مرد شامی به سخنان زشت و ناپسندش پایان داد، امام نزد او رفتند و با لبخند به او سلام کردند و مهربانانه فرمودند: «جناب آقا! به گمانم در این شهر غریبی. اگر گرسنه باشی، سیرت می‌‌کنیم و اگر بی‌لباس باشی، لباست می‌‌دهیم و اگر فراری باشی، پناهت می‌‌دهیم و اگر حاجتی داشته باشی، آن را برآورده می‌‌کنیم. حالا خوب است اسباب و وسایلت را برداری و نزد ما بیایی و تا هنگام رفتنت از مدینه، میهمان ما باشی که این برای تو بهتر است.»

مرد شامی از شنیدن این سخنان محبت‌آمیز و جوانمردانه دگرگون شد و پشیمان از برخورد نادرستش. درحالی‌که از ندامت می‌‌گریست، گفت: «گواهی می‌‌دهم که تو جانشین خدا در زمینی. خدا بهتر می‌‌دانست که رسالت خویش را به‌عهدۀ چه کسی قرار دهد. تو و پدرت علی، منفورترین مردم نزد من بودید و اکنون محبوب‌ترین مردم نزد من هستید.» 4

از همین سبب است که امام‌صادق علیه السلام ، ما را بدین مطلب رهنمون شده‌اند:

«إنَّ مِمّا یزَینُ الاسلامَ الاخلاقُ الحَسَنَةُ فیما بَینَ النّاسِ»5

(آنچه موجب زینت اسلام می‌شود، خوش‌اخلاقى در بین مردم است.)

بر این اساس، هر چیزی زینتی دارد و زینت اسلام هم خوش‌اخلاقی است. از ویژگی‌های مجاهد تبیینی، اخلاق‌محوری است؛ یعنی هم اخلاقشان خوب است و هم دغدغۀ اخلاق دارند. طبیعتاً چنین مجاهدی با این ویژگی می‌تواند برای اسلام و شیعه و برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یار پرورش دهد. این اشتباه است که عده‌ای فکر می‌کنند فقط با خواندن «دعای ندبه» و «دعای کمیل» و به مسجد رفتن می‌توانند برای آن حضرت، یار تربیت کنند. چه فایده دارد که در خانواده، پدر و مادر به مراسم مذهبی بروند و فرزندشان در میهمانی‌های نامناسب شرکت کند؟! برای پیشگیری از شکاف بین پدران و مادران مذهبی با فرزندان، آنان باید به فرزندشان نیکی کرده و با اخلاق نیکو با او رفتار کنند. بدین‌ترتیب فرزند با میل باطنی خود جذب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌‌شود.

منبع

1. گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ...تا شهادت، ص 24.

2. ابن‌شعبۀ حرانی، _تحف العقول_، ص۱۱۱.

3. غررالحكم و دررالكلم، ح ۲۶۳.

4. بحارالانوار، ج 43، ص 344.

5. عبدالله بحرانی اصفهانی، _عوالم العلوم_، ج۲۰، ص۷۴۲.

##### حدیثی منحصر به فرد

در بین احادیث، حدیثی است که هم به‌لحاظ راوی روایت و هم متن، منحصربه‌فرد است:

«حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ ، حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ ، حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ ، حَدَّثَنَا الْحَسَنُ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحَسَنِ:‏ أَنَ‏ أَحْسَنَ‏ الْحَسَنِ‏، الْخُلُقُ الْحَسَن» 1

(ابوالحسن 2 از ابوالحسن از ابوالحسن حدیث کرد برای ما که او از حسن شنید که او گفت از حسن شنیدیم که از امام‌حسن علیه السلام شنیده بود: «همانا نیکوترین نیکویی، خلق نیکوست.»)

با توجه به این روایت می‌توان نتیجه گرفت که اگر خدا به شخصی اخلاق نیکو داده، در واقع بهترین نیکی‌ها را به او داده است. شهید سید حسن مدرس رحمه الله علیه علی رغم اینکه در عالم سیاست شخصی قاطع بود ولی دارای اخلاق نیکو و زبانزد بود. درباره اخلاق نیکوی ایشان گفته اند:

در زمان جنگ جهانی، شهید مدرس رحمه الله علیه به استانبول سفر کرد. دولت عثمانی برای احترام به ایشان، دستور داد یك واگن اختصاصی در اختیار ایشان گذاشته شود تا اگر در بین راه خواستند، بتوانند استراحت كنند. مرحوم مدرس هم بلند شد و قلیان تمیزی چاق كرد و چای خوش عطری دم كرد و برای كارمندان و محافظان قطار برد. رئیس قطار از سیمای سادۀ مرحوم مدرس فكر كرد او قهوه‌چی است و به او گفت: «یك چای دیگر هم بدهید.» مرحوم مدرس هم با كمال خوش‌رویی چای دوم را برد. وقتی قطار به مقصد رسید، رئیس قطار پیش آمد و به مترجم گفت كه می‌خواهد پول چای را بدهد. مترجم گفت: «پول لازم نیست.» رئیس قطار گفت: «مایل نیستم ضرری متوجه پیرمرد قهوه‌چی بشود!»

در همین وقت، جمعی از هیئت برای استقبال آمدند و مرحوم مدرس را با احترام پیشاپیش بردند. مترجم به مسئول آن قطار گفت: «اصلاً این واگن فوق‌العاده برای همین مرد محترم به قطار اضافه شده است.» رئیس قطار كه هم از این ماجرا شرمنده شده و هم از فروتنی مرحوم مدرس تعجب كرده بود، رو به دوستان گفت: «به خدا سوگند، ... ما آقایی به این بزرگواری ندیده‌ایم.»3

منبع

1. _بحار الأنوار_، ج‏۶۸، ص۳۸۶، باب ۹۲.

2. حسن های موجود در روایت چه کسانی هستند؟ أبو الحسن اول، محمد بن عبد الرحیم التستری. أبو الحسن دوم ، علی بن أحمد البصری التمار. أبو الحسن سوم، علی بن محمد الواقدی. حسن اول، حسن بن عرفه العبدی. حسن دوم، حسن بن أبی الحسن البصری. و حسن سوم، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام

3. سید محمد محیط طباطبایی، _محيط ادب_، يغما، ص377.

##### بداخلاقی در خانه

توجه به رفتار مناسب فقط محدود با افراد غریبه نیست بلکه باید در ارتباط با افراد آشنا بویژه خانواده خوش اخلاق بود. داشتن اخلاق نیکو در خانه در دین اسلام از اهمیت بالایی برخوردار است.

شخصی به محضر امام‌رضا علیه السلام آمد تا دربارۀ خواستگار دخترش كسب تكلیف کند. گفت: «فردی از خویشاوندانم به خواستگاری دخترم آمده است كه بداخلاق است. اكنون چه كنم؟ آیا دخترم را به او بدهم یا خیر؟» امام در پاسخ او فرمودند: «لا تُزَوِّجْهُ إِن ْكان َسَیئَ الْخُلْقِ»1] (اگر بداخلاق است، دخترت را به ازدواج با او درنیاور.)

با این بیان، اولین ملاک برای انتخاب همسر، اخلاق خوب است و اگر کسی بداخلاق باشد، نباید با او ازدواج کرد.

آیت‌الله مظاهری در کتاب ارزشمند _تربیت فرزند از دیدگاه اسلام_ به‌نقل از یکی از بزرگان می‌‌آورند:

فردی را می‌‌شناختم که بسیار خوب بود. در خواب دیدم که روز قیامت شده و او به‌شکل سگ درآمده است. به او گفتم: «تو که آدمی خوب و باایمان و باتقوا بودی! چرا سگ شده‌ای؟»

گفت: «وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه!»

بعد به من گفت: «بیا برویم قبرم را نگاه کن.»

جلو رفتم و دیدن ته قبرش سوراخ است!

گفت: «وقتی مرا داخل قبر گذاشتند، قبر چنان مرا فشار داد که تمام روغن من گرفته شد و در این سوراخ رفت. اگر سوراخ تنگ نبود، روغن‌ها را نشانت می‌‌دادم.»1

متأسفانه بسیاری از افراد در بیرون از منزل بسیار خوش‌اخلاق هستند؛ اما به‌محض ورود به منزل، با اهل منزل بداخلاقی می‌کنند! لذا با ورود آنان، بدن اهل منزل می‌لرزد. این حکایت، نشان‌دهندۀ وضع این‌گونه افراد پس از مرگ است. جریان تکان‌دهندۀ سعد‌بن‌معاذ نیز واقعاً درس‌آموز است:

گروهى نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و اله آمدند و به ایشان خبر مرگ سعد‌بن‌معاذ را دادند. پیامبر صلی الله علیه و اله با اصحاب براى تجهیز سعد حركت كردند و درحالى‌كه در چارچوب درِ غسال‌خانه قرار داشتند، به غسل‌دادن بدن سعد فرمان دادند. هنگامى كه او را حنوط و كفن كردند و بر تخته‌اى براى حمل به‌سوى بقیع قرار دادند، حضرت با پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حركت كردند. سپس گاهى طرف راست جنازه را بر دوش مى‌گرفتند و گاهى طرف چپ را تا به قبر رسیدند. پیامبر وارد قبر شدند و با دست مباركشان لحد چیدند و از اصحاب خواستند كه سنگ و خاك به ایشان دهند تا روزنه‌هاى بین لحد را بگیرند. چون فارغ شدند و خاك روى لحد ریخته شد و قبر به‌طور كامل بسته شد، حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند: «من مى‌دانم به‌زودى جنازه مى‌پوسد؛ ولى خدا بنده‌اى را دوست دارد كه هرگاه كارى مى‌كند، محكم و استوار انجام دهد. لذا در چینش لحد و بستن روزنه‌هاى آن با سنگ و خاك دقت كردم.»

هنگام دفن سعد‌بن‌معاذ، مادرش گفت: «پسرم، خوشا به حالت! بهشت گوارایت!» پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند: «زیاد خوشحال نباش و برای خدا تکلیف مشخص نکن که سعد هم‌اکنون در فشار است.» اصحاب سبب را پرسیدند. فرمودند: «سعد با خانواده‌اش بداخلاق بود.»2

گاه ما به راحتی از کنار داستان فوق می‌گذریم اما به واقع می‌دانیم سعد‌بن‌معاذ چه کسی بود؟

او از کبار صحابۀ رسول‌الله صلی الله علیه و اله به‌شمار می‌آمد. زعیم قبیلۀ اوس بود. در جنگ‌های مهمی نظیر بدر و احد و خندق حضور داشت. در غزوۀ بوّاط در سال دوم هجرت، پیامبر صلی الله علیه و اله حکومت مدینه را به او سپردند. مستجاب‌الدعوه بود. در جنگ خندق، بعد از آنکه مجروح شد، دعا کرد: «خداوندا، اگر چیزى از جنگ ما با قریش باقى بماند، مرا زنده نگه‌دار براى جنگ دیگرى که من دوست دارم با قومى که پیغمبر تو را رنج داده و او را تکذیب کرده‏اند، نبرد کنم. خداوندا، اگر جنگ پایان یافته باشد، مرا [در این واقعه] شهید فرما و نیز مرا مکش، مگر بعد از اینکه چشم مرا به تباهى بنى‌قریظه (یهود) روشن کنی!»3

وقتی سعد چنین دعا کرد، خون بند آمد و بعد از پایان جنگ و بعد از پایان غائلۀ یهود، خون‌ریزی شروع شد. پیامبر قضاوت برخورد با یهودیانِ پیمان‌شکنِ بنی‌قریظه را به او واگذار کردند. بعد از قضاوتش پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: «خداوند این حکم تو را تأیید و امضا کرد.»

مدت‌ها بعد از شهادت سعد‌بن‌معاذ، رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: «خدا رحمت کند تو را اى سعد! به‌درستى که استخوانى بودى در گلوهاى کافران و اگر مى‏ماندى، منع می‌کردی گوساله‌ای را که ارادۀ نصب او خواهند کرد در بیضۀ اسلام که مدینه است، مانند گوسالۀ موسى.» صحابه گفتند: «یا رسول‌الله، آیا اراده خواهند کرد در مدینۀ تو گوساله برپا کنند؟» حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند: «بلى، واللّه اراده خواهند کرد، و اگر سعد زنده مى‏بود، نمى‏گذاشت که چنین کنند؛ ولی خواهند کرد و حق‌تعالى نخواهد گذاشت که تدبیر ایشان مستمر شود. به‌زودى خدا تدبیر ایشان را باطل خواهد کرد.» صحابه گفتند: «یا رسول‌الله، ما را خبر ده که تدبیر ایشان چگونه خواهد بود.» حضرت فرمودند: «بگذارید تا تدبیر حق‌تعالى در این باب ظاهر شود.»4

از کلام رسول خدا صلی الله علیه و اله مشخص می‌شود که اگر سعد زنده می‌بود، نمی‌گذاشت حق امیرالمؤمنین علیه السلام را غصب کنند. حتی در هنگام جان‌دادنش، رسول خدا صلی الله علیه و اله به بالین او حاضر شدند و سر سعد را بر زانوی خود گذاشتند و فرمودند: «الهى! سعد در راه تو سختی‌ها دیده و رسول تو را تصدیق کرده و حقوق اسلام که بر ذمۀ او بوده، ادا کرده است. روح او را چون ارواح دوستان خود قبض فرماى.» سعد این بانگ بشنید و چشم باز کرد و گفت: «السّلام علیک یا رسول‌الله! گواهى مى‏دهم که تو رسول خدایى و حق رسالت بگذاشتى» و سر خود را برگرفت و بر زمین نهاد و عذر بخواست و بعد، از دنیا رفت.»

بعد از شهادت سعد، جبرئیل فرود آمد و خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله عرض کرد: «کیست از اصحاب تو که درگذشت و درهاى آسمان به روى او گشاده شد؟» پیامبر شخصاً او را غسل دادند و بر او نماز خواندند. پیامبر در تشییع‌جنازۀ او حاضر شدند و عبا از دوش و کفش از پا درآوردند. در تشییع او اصحاب گفتند: «یا رسول‌الله، سعد مرد بزرگ‌جثه‏‌اى بود و در دست ما بسیار سبک است.» پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: «من مى‏نگریستم ملائکه را که جسد سعد را حمل مى‏کردند.»5

پیغمبر صلی الله علیه و اله فرمودند: «عرش در مرگ سعد جنبش کرد و درهاى آسمان گشوده شد و هفتادهزار فرشته تشییع‌جنازۀ او کرد.»6

با وجود این، چون با خانواده‌اش بداخلاق بود، فشار قبر داشت. البته از قرائن برمی‌آید که او چندان هم بداخلاق نبوده است؛ چون کسی که خیلی بداخلاق باشد، اصلاً به این جایگاه‌ها نمی‌رسد. بلکه گاهی در خانه ترش‌رویی می‌کرده است. سخن آخر اینکه؛ در جهاد تبیین اصل اساسی خوش اخلاقی است و همانطور که اهل بیت علیهم السلام تبیین خود را با اخلاق خوب انجام دادند ، سربازان آنان در این دوران نیز باید با حسن خلق تبیین و تبلیغ دین را انجام دهند.

منبع

1. _تربیت فرزند از نظر اسلام_، ص۱۰۱.

2. _بحار الأنوار_، ج۲۱، ص۲۵۷.

3. ابن‌اثیر، ترجمۀ _الکامل_، ترجمۀ ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۷، ص۲۰۶.

4. . _التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری علیه السلام_ ، ص۴۸۱؛ به‌نقل از: المجلسی، _حیاة القلوب_، ج۴، ص۱۲۷۱.

5. . لسان‌الملک سپهر، _ناسخ التواریخ_ (زندگانى پیامبر صلی الله علیه و اله )، ج۲، ص۱۰۶۴.

6. _ناسخ التواریخ_ (زندگانى پیامبر صلی الله علیه و اله )، ج۲، ص۱۰۶۴.

Begin WebGozar.com Counter code End WebGozar.com Counter code